آگاه: جنگ ۱۲ روزه اخیر، فارغ از آمار شهدا و جانبازان و دادههای میدانی، نشان داد که هویت ملی ایرانیان، دقیقا همانجاست که باید باشد: زنده، بیدار و آماده بازتولید در دل بحران. اگر کسی هنوز تردید دارد که تهاجم خارجی میتواند «دژ هویتی» ایرانیان را فرو بریزد، کافی است به تجربه همین جنگ کوتاه نگاه کند. دشمن با تمام ظرفیت عملیات روانی و حملات سایبری و فشار میدانی، کوشید جامعه ایرانی را در برابر حاکمیت قرار دهد.اما چه شد؟ مردم دیدند موشک اسرائیلی اگر خانهای را ویران کند، خانه دل را آباد میکند؛ آوار جنگ، خاکستر هویت را کنار میزند و ریشهها دوباره نفس میکشند.
وقتی «دشمن مشترک» تبدیل به «پیوند هویتی» میشود
تحلیلهای ژورنالیستی غربی، از «فارین افرز» تا «نیویورک تایمز»، در ماههای اخیر به وضوح اعتراف کردند که حملات هدفمند نتوانست کمر جمهوری اسلامی را خم کند. این تحلیلها - اگرچه با ادبیات خودشان - یک نکته کلیدی دارد: در ایران تهدید نظامی خارجی، مولفههای ملیگرایی و دینداری را به هم گره میزند.
این همان پیوندی است که در طول تاریخ چند بار خود را نشان داده: از دفاع جانانه ایرانیان برابر مغول تا مقاومت در جنگ تحمیلی هشت ساله. هر وقت مهاجم بیرونی شمشیر کشید، جماعتی که شاید بر سر مسائلی با هم اختلاف داشتند، زیر یک پرچم جمع شدند. هویت ملی ما برخلاف تصور سادهاندیشان، به مرز جغرافیا محدود نیست. ایران یعنی پیوستگی ایمان و غیرت و عقلانیت؛ یعنی مقاومت برای حفظ «بودن» خود، حتی اگر در درون اختلاف سلیقه باشد.
بازتعریف «قرارداد اجتماعی» در لحظههای اضطرار
در این جنگ ۱۲ روزه، یک اتفاق مهم افتاد که باید در یادداشتهای آینده بارها بازخوانی شود: شکلگیری یک «قرارداد اجتماعی نانوشته» بین مردم و نظام. مردم در خیابان و فضای مجازی دیدند که در برابر تهدید عینی اسرائیل و حامیان غربیاش، تکیهگاه واقعیشان، همان نظامی است که سالها انتقادش میکردند. این یعنی «هویت ملی» وقتی زنده میشود که مردم حس کنند امنیت و عزتشان در خطر است. حتی آنان که ممکن است با بعضی تصمیمات داخلی مخالف باشند، وقتی پای هویت و تمامیت سرزمینی وسط میآید، دوگانهای ندارند: اول ایران، بعد بقیه حرفها.
سناریوی نخنما: تهدید بیرونی، فروپاشی درونی؟
سالهاست دشمن از یک خط عملیات روانی بهره میبرد: هرچه فشار خارجی بیشتر، گسست داخلی بیشتر. اما تجربه جنگ ۱۲ روزه ثابت کرد این سناریو دقیقا وارونه کار میکند. همانطور که در تاریخ حملات عثمانی، تهاجم انگلیسیها به جنوب و شمال ایران یا حتی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم دیدیم، هر تجاوزی نهایتا هویت ملی را منسجمتر کرد. برای درک این موضوع، کافی است رفتار نسل جوان ایرانی در این بحران را ببینیم. کسانی که شاید منتقد نظام باشند، اما در صفحات اجتماعی و گفتوگوهای خانوادگی، به وضوح موضع «همسرزمینی» گرفتند. این همان سرمایهای است که در سیاست و فرهنگ، با هیچ بودجه و کمپین تبلیغاتی قابل خریدن نیست.
راهبرد دشمن شکست خورد، اما کار ما تازه شروع شده
اینجا باید صادقانه اعتراف کنیم: مقاومت مردم و نظام در برابر دشمن، یک فرصت است. اما فرصت بدون فهم و بهرهبرداری فرهنگی از آن، میتواند بسوزد. امروز اگر بپذیریم هویت ایرانی - اسلامی دوباره نفس کشیده، باید برای فردای آن فکر کنیم. چگونه این انسجام را در قالب سیاستگذاری فرهنگی تثبیت کنیم؟ چطور مدارس، دانشگاهها و رسانههای ما، این پیوند عمیق میان «ایران» و «اسلام» را برای نسل جدید روایت کنند؟ چطور اجازه ندهیم که عملیات روانی دشمن، دوباره اختلافات جزئی را درشت کند و خاطره همبستگی ملی را به حاشیه ببرد؟
از بحران تا بازآفرینی: یک پرسش جدی
این تجربه جنگ ۱۲ روزه، پیام بزرگی دارد.
هویت چیزی نیست که فقط در کتابهای درسی یا شعارهای رسانهای بماند؛ هویت در صحنهای که مردم جان و آبرو میدهند، معنا میشود. حالا پرسش کلیدی این است. چگونه از دل این بحران، «هویت ملی مقاوم» را به یک «برنامه منسجم فرهنگی» تبدیل کنیم؟
راهش روشن است:
- تبیین دقیق دستاوردهای میدانی برای مردم (بدون بزرگنمایی یا پنهانکاری)
- شفافیت در بیان هزینهها و فداکاریها
- روایتسازی هنرمندانه از قهرمانان گمنام این جنگ
- بازخوانی تجربههای تاریخی مشابه برای نسل جدید
- فعالکردن نخبگان حوزه و دانشگاه در جهت نظریهپردازی درباره «هویت ملی در شرایط جنگ ترکیبی».
هویتی که دوباره جان گرفت
حمله دشمن ما را غافلگیر نکرد؛ اما انسجام ایرانیان، دشمن را غافلگیر کرد. این یادداشت دعوتی است به نخبگان فرهنگی و مسئولان تصمیمساز که فراتر از موشک و پهپاد، به «روح جمعی» این ملت نگاه کنند. روحی که میتواند در عین اختلافنظر، زیر پرچم ایران و اسلام یکصدا باشد. این همان «سرمایه تمدنی» است که اگر قدرش را بدانیم، دشمن هرگز نمیتواند آن را به تاراج ببرد.
اکنون زمان آن است که هویت ملی ایرانی - اسلامی، نه فقط در میدان جنگ که در مدرسه، مسجد، رسانه و محله بازآفرینی شود؛ نسل جدید بفهمد ایران تا وقتی مردمش ریشههای خود را بشناسند، پابرجاست.
نظر شما