زهرا بذرافکن - خبرنگار گروه فرهنگ: رژیم اسرائیل، نه یک دولت - ملت ریشه‌دار و تاریخی، بلکه یک پروژه استعماری است که بقای خود را بر تجاوز مستمر و نفی هویت دیگری بنا نهاده است. این حقیقت که روزگاری تنها در ادبیات مقاومت مطرح بود، اکنون از دریچه گزارش‌های تحلیلی و آمارهای رسمی رسانه‌های معتبر آمریکایی و اروپایی به یک واقعیت غیرقابل‌انکار در سطح جهانی تبدیل شده است. بر همین اساس، این متن بر مبنای گزارش‌ها و متون منتشر شده رسانه‌های غربی در سال‌های اخیر تاکنون روایت شده است.

ریشه‌های یک بی‌هویتی

آگاه: تاریخچه تجاوز رژیم صهیونیستی نه به عنوان یک سری رویداد منفصل، بلکه به عنوان یک فرآیند مستمر و هدفمند برای محو هویت فلسطین و خلق یک هویت جایگزین متزلزل، پیش رفته است. تمام شواهد حالا به گواه جهان نشان می‌دهد که بی‌وطنی ریشه در همان لحظه تولد این رژیم دارد.

اسطوره‌سازی «سرزمین بی ملت»
برای درک ماهیت بی‌هویت و بی‌وطن متجاوز، باید به لحظه پیدایش آن بازگشت. منابع معتبر غربی، از جمله گاردین، پدیده سال ۱۹۴۸ را با اصطلاح «نکبت» (The Nakba) یا فاجعه توصیف می‌کنند. این واقعه در حقیقت پاک‌سازی قومی فلسطینی‌ها بود که منجر به آوارگی اجباری و سلب مالکیت از زمین، دارایی و تعلقات آنان شد. در طول این فاجعه، حدود ۷۵۰ هزار فلسطینی از خانه‌های خود بیرون رانده یا وادار به فرار شدند که این رقم، نیمی از جمعیت عرب‌نشین آن زمان فلسطین را شامل می‌شد. ده‌ها مرتبه کشتار علیه اعراب فلسطینی صورت گرفت و بیش از ۵۰۰ روستا، شهرک و محله شهری عرب‌نشین یا به طور کامل ویران شدند یا توسط یهودیان بازسازی و با نام‌های جدید عبری نام‌گذاری شدند.
این تجاوز تاریخی، نه یک رویداد تصادفی بلکه نتیجه مستقیم یک ایدئولوژی ملی‌گرایانه بود که بر پایه «اسطوره‌ای دروغین» بنا شد. این اسطوره بر خلاف واقعیت‌های تاریخی، فلسطین را «سرزمینی بدون ملت، برای ملتی بدون سرزمین» معرفی می‌کرد. این روایت با هدف پنهان‌کردن جابه‌جایی اجباری و پاک‌سازی قومی شکل گرفت و به عنوان یک ابزار تبلیغاتی برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات اولیه رژیم صهیونیستی به کار رفت.

خشونت معرفتی در روایت غربی‌ها
روایت‌های موجود در رسانه‌های بین‌المللی، به‌ویژه گزارش‌های دانشگاهی و پژوهشی نشان می‌دهند که این فرآیند خود گواهی است بر فقدان ریشه‌های تاریخی عمیق برای متجاوز. یک هویت تثبیت‌شده و پایدار نیازی به محو و پاک‌سازی هویت دیگری ندارد تا بتواند وجود خود را اثبات کند. در حقیقت همان‌طور که در تحلیلی از نقش رسانه‌های غربی در پوشش این درگیری‌ها در مجله The Round Table (قدیمی‌ترین مجله بریتانیا در زمینه امور بین‌الملل که از سال ۱۹۱۰ منتشر می‌شود) با عنوان «خشونت معرفتی در پوشش رسانه‌های غربی از فلسطین» آمده، این رسانه‌ها با استفاده از خشونت معرفتی (epistemic violence)، تلاش کرده‌اند تا روایتی را کاشت کنند که نابرابری قدرت را تثبیت کرده و مرجعیت اخلاقی بالاتری را به شمال جهانی‌نسبت دهد. این رویکرد، در نهایت به بی‌صداکردن استعمارشدگان منجر شد و تجاوز را به عنوان یک امر عادی و مشروع جلوه داد؛ بنابراین هستی متجاوز از همان ابتدا بر پایه نیست‌کردن دیگری بنا شده و این امر، خود تجلی بی‌وطنی و بی‌هویتی ذاتی آن است.

تجاوز به‌مثابه هویت؛ جنگ ۱۹۶۷ و نهادینه‌سازی اشغال
در این روایت تاریخی تجاوز، جنگ ۱۹۶۷ نقطه عطفی بود که اشغال را از یک پدیده موقتی به یک سیاست دائمی تبدیل کرد. همان‌طور که در گاه‌شمارهای منتشرشده توسط شورای روابط خارجی آمریکا (CFR) و سازمان ملل آمده، جنگ شش‌روزه منجر به اشغال کرانه باختری، نوار غزه، قدس شرقی و بلندی‌های جولان شد. این اشغال، بلافاصله با تصویب قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل مواجه شد که خواهان عقب‌نشینی نیروهای مسلح اسرائیلی از سرزمین‌های اشغال‌شده بود. باوجوداینکه این قطعنامه در سال ۱۹۷۳ با قطعنامه ۳۳۸ دوباره تایید شد، رژیم اسرائیل به صورت مداوم از اجرای این تعهدات قانونی بین‌المللی سرباز زده است.
این نقض مداوم، سنگ بنای سیاست شهرک‌سازی‌های غیرقانونی بود که از آن زمان تاکنون با سرعت چشمگیری گسترش یافته است. در یک مستند از رسانه بی‌بی‌سی با عنوان «LouisTheroux: The Settlers» یا نام «چه چیزی جنبش شهرک‌سازی اسرائیل را هدایت می‌کند؟» (در پلتفرم یوتیوب)، آمده که بیش از ۷۰۰ هزار شهرک‌نشین اکنون در کرانه باختری و قدس شرقی در جوامع مستحکم! تپه‌های مشرف به شهرها و روستاهای فلسطینی زندگی می‌کنند. این سیاست، یکی از متخاصم‌ترین و مانع‌تراش‌ترین نیروها در مسیر حل مناقشه است.
شهرک‌نشینان، نماد زنده‌ای از بی‌وطنی متجاوز هستند. هویت آنها نه در تعلق به یک مکان تاریخی، بلکه در استیلا بر آن تعریف می‌شود. آنها مهاجرانی هستند که بر روی زمین‌هایی زندگی می‌کنند که بر اساس قوانین بین‌المللی و حتی گزارش‌های رسانه‌ای چون بی‌بی‌سی غیرقانونی شناخته شده‌اند. زندگی آنها به جای ریشه‌داربودن، به حصار و استحکامات وابسته است که این خود، گواهی بر یک هویت متزلزل است که تنها از طریق قدرت نظامی و تجاوز می‌تواند بقا یابد. این پدیده نشان می‌دهد که حتی پس از گذشت دهه‌ها، رژیم صهیونیستی نتوانسته یک وطن واقعی ایجاد کند، بلکه تنها یک پروژه اشغالی را گسترش داده است. به‌عبارت‌دیگر، تجاوز نه‌تنها یک عمل بلکه یک هویت است که بر پایه نفی و سلب حقوق دیگری بنا شده است.

نمایش نقشه بی‌وطنی در سازمان ملل
یکی از واضح‌ترین اقرارها به بی‌وطنی، در سخنرانی بنیامین نتانیاهو در سال ۲۰۲۴ در مجمع عمومی سازمان ملل رخ داد. او در حالی که نقشه‌ای را در دست داشت، آن را به عنوان نقشه یک موهبت توصیف کرد اما این نقشه یک ویژگی حیرت‌آور داشت: کرانه باختری و نوار غزه را حذف کرده و کل سرزمین را بخشی از اسرائیل نشان می‌داد. این اقدام در حالی صورت گرفت که قطعنامه‌های سازمان ملل به‌صراحت این مناطق را سرزمین‌های اشغالی می‌دانند و بر حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین تاکید دارند. این اقدام نتانیاهو، یک پاره‌کردن استعاری و آشکار منشور ملل متحد بود. منشور سازمان ملل، سنگ بنای مشروعیت دولت‌ها و مرزهای بین‌المللی است. نمایش نقشه‌ای که این مرزها و حتی وجود یک ملت دیگر را از اساس نفی می‌کند، نه‌تنها نقض فیزیکی منشور، بلکه نفی فلسفه وجودی آن است. اما پاره‌کردن اسناد و گزارش‌های سازمان ملل توسط اشغالگران امر تازه‌ای نیست و پدیده‌ای پر تکرار است. حدود چهار سال گذشته، گیلعاد آردان، نماینده اسرائیل در سازمان ملل متحد، در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، در اعتراض به گزارش شورای حقوق بشر این سازمان بر ضد اقدامات اسرائیل علیه فلسطینیان، آن را در مقابل دوربین‌ها پاره کرد. پیش از این نیز خییم هرتزوگ، (پدر رییس‌جمهور کنونی رژیم اشغالگر) که در فاصله سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۸ نمایندگی اسرائیل در سازمان ملل متحد را عهده‌دار بود، قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر برابر دانستن صهیونیسم با نژادپرستی را در مقابل حاضرین در سالن پاره کرده بود. این اقدامات، فریاد اعترافی است که «ما به هیچ چارچوب و اصلی پایبند نیستیم؛ زیرا جایگاه ما در هیچ یک از این چارچوب‌ها تثبیت‌شده نیست.» یک دولت با مرزهای شناخته‌شده و هویت تثبیت‌شده نیازی به پاک‌کردن دیگران از نقشه ندارد.

هولوکاست و نفی تروریسم بهانه‌ای برای فرار از تاریخ
تحلیل سخنرانی‌های نتانیاهو در سازمان ملل به‌وضوح نشان می‌دهد که هویت‌سازی رژیم صهیونیستی بر پایه آسیب‌شناسی و سلطه بنا شده است، نه تعلق به یک سرزمین. نتانیاهو در سخنرانی‌هایش به طور مداوم، از تاریخچه‌های یهودی (مانند هولوکاست و داستان‌های حضرت موسی (ع)) برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات نظامی خود استفاده می‌کند. در سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل در آستانه صلح تاریخی با عربستان سعودی در سال ۲۰۲۳ میلادی، او رژیم صهیونیستی را «مایه پیشرفت قرن ۲۱» و دشمنان خود را «متعصب و بنیادگرا» توصیف می‌کند. در همان حال، هرگونه مقاومت را بربریت و اقداماتی در حد هولوکاست می‌خواند. او حتی در سخنرانی خود به‌صراحت می‌گوید فلسطینی‌ها نباید حق وتو در مورد صلح با عربستان داشته باشند.
این رویکرد گفتمانی تاییدی بر بی‌وطنی ذاتی است. نتانیاهو به جای تکیه بر یک تاریخ ریشه‌دار در فلسطین، به تاریخ آوارگی و رنج یهودیان در اروپا (هولوکاست) و داستان‌های مذهبی باستانی متوسل می‌شود. این رفتار نشان می‌دهد که هویت صهیونیستی نه در تعلق به این سرزمین، بلکه در فرار از گذشته و هراس از آینده ریشه دارد. فرار از تاریخ فلسطینی‌ها، نفی حقوق آنها و تلاش برای تحمیل یک هویت ساختگی، اوج تجلی بی‌وطنی است. یک هویت پایدار نیازی به این حجم از پروپاگاندا برای توجیه خود و انکار دیگری ندارد.

تغییر مسیر افکار عمومی و مواضع رسمی غربی
انتقادات از سیاست‌های رژیم صهیونیستی تنها به مردم محدود نمی‌شود، بلکه به سطوح بالای دیپلماتیک و حکومتی نیز نفوذ کرده است. این امر نشان‌دهنده یک شکاف اخلاقی در غرب است که در حال حاضر به‌وضوح در مواضع رسمی منعکس شده است. در گزارشی در روزنامه گاردین با عنوان «دیپلمات‌های سابق اتحادیه اروپا خواهان تعلیق توافق همکاری این بلوک با اسرائیل هستند» آمده است که بیش از ۳۰۰ دیپلمات و مقام سابق اروپایی نامه‌ای را امضا کرده‌اند که خواستار «تعلیق کامل» توافق‌نامه همکاری اتحادیه اروپا با اسرائیل شده‌اند. این نامه اقدامی بی‌سابقه در تاریخ دیپلماسی اروپا به شمار می‌آید. علاوه بر این، رئیس کمیسیون اروپا، اورسولا فون در لاین، نیز موضع‌گیری‌های تندی علیه اسرائیل داشته است. بر اساس گزارش‌های آسوشیتدپرس و گاردین، او خواستار تحریم این رژیم شده و صراحتا بیان کرده است که «قحطی ساخت بشر هرگز نمی‌تواند یک سلاح جنگی باشد». این اظهارات که در گذشته کمتر از سوی مقامات اروپایی شنیده می‌شد، نشان از جدیت وضعیت دارد. حتی در آمریکا متحد اصلی رژیم صهیونیستی، دولت بایدن دست به اقداماتی علیه شهرک‌نشینان افراطی در کرانه باختری زده بود و آنها را به دلیل خشونت‌هایشان تحریم کرده بود. همچنین حمله اسرائیل به قطر که متحد آمریکاست، با واکنش تند مقامات غربی و محکومیت آن به عنوان نقض آشکار حاکمیت مواجه شد. این واکنش‌ها گواهی است بر شدت و غیرقابل‌انکاربودن تجاوزگری‌های این رژیم و نشان می‌دهد که مشروعیت آن در نزد متحدان سنتی‌اش نیز رو به افول است.

پروژه سلطه و نفی دیگری 
تجاوز رژیم صهیونیستی نه یک سیاست، بلکه یک هویت است. تجاوز تاریخی و سیاست شهرک‌سازی این رژیم، ریشه در یک هویت متزلزل و نفی تاریخ فلسطینی‌ها دارد. این هویت به جای تکیه بر تعلق به یک سرزمین، بر پایه غصب و سلطه بنا شده است. این حقیقت که برای هستی یافتن، نیازمند محو دیگری و انکار وجود آن است، خود بزرگ‌ترین گواه بر بی‌وطنی و بی‌هویتی ذاتی آن است.
در نهایت واکنش گسترده مردمی و رسمی در قلب اروپا و آمریکا، از تظاهرات خیابانی تا نامه‌های دیپلماتیک، ثابت کرده است که دیدگاه گفتمان مقاومت مبنی بر بی‌وطنی و بی‌هویتی متجاوزان، به یک حقیقت انکارناپذیر در میان مردم جهان تبدیل شده است. پروژه صهیونیستی، به جای ایجاد یک دولت - ملت پایدار، تنها یک پروژه تجاوزکارانه و بدون ریشه را پدید آورده که بقای آن به تداوم خشونت و نفی دیگری وابسته است. همان‌طور که منابع غربی نشان می‌دهند، این استراتژی در حال ازدست‌دادن مشروعیت خود در صحنه جهانی است و پایان آن نزدیک‌تر از هر زمان دیگری به نظر می‌رسد. 
 

بیداری جهانی و شکست هویت‌سازی

واکنش مردم جهان، به‌ویژه در آمریکا و اروپا در سال‌های اخیر به حدی گسترده بوده که به‌وضوح نشان‌دهنده شکست پروژه هویتی رژیم صهیونیستی است. تظاهرات گسترده در پایتخت‌های اروپایی به طور بی‌سابقه‌ای توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرده است. برای مثال در رویداد اخیر، تظاهرات بیش از ۱۰۰ هزار نفری (به بیان آسوشیتدپرس و سی‌بی‌سی نیوز) در مادرید منجر به لغو مرحله نهایی مسابقات دوچرخه‌سواری «وولتا آ اسپانیا» شد. این تظاهرات که تیم اسرائیلی شرکت‌کننده در آن هدف قرار گرفته بود، باعث شد که برگزارکنندگان مسابقه را به خاطر دلایل امنیتی لغو کنند. این رویداد نشان می‌دهد که همبستگی با فلسطین، دیگر یک ایده انتزاعی نیست، بلکه به یک نیروی عملی تبدیل شده که می‌تواند رویدادهای بزرگ بین‌المللی را تحت تاثیر قرار دهد.
جنبش تحریم، توقف سرمایه‌گذاری و همکاری‌ها (BDS) نیز در اروپا و آمریکا موفقیت‌های چشمگیری داشته است. بر اساس داده‌های منتشرشده در وب‌سایت رسمی این جنبش، بدهی اسرائیل به ۳۴۰ میلیارد دلار رسیده و سرمایه‌گذاری‌های اولیه در استارت‌آپ‌های اسرائیلی در سه‌ماهه اول ۲۰۲۳ تا ۹۰ درصد کاهش یافته است. این وب‌سایت درباره این بدهی نوشته است: «بدهی اسرائیل در نیمه دوم سال ۲۰۲۴ به ۳۴۰ میلیارد دلار رسید که ۲۰ درصد بیشتر از پایان سال ۲۰۲۲ است و دلیل آن ادامه نسل‌کشی در غزه است.» این داده‌ها با اعتراف رئیس هیئت‌مدیره موسسه صادرات اسرائیل، آوی بالاشنیکوف تقویت می‌شود که گفته، تحریم‌ها و بایکوت‌ها چشم‌انداز تجاری جهانی اسرائیل را تغییر داده‌اند. این شواهد نشان می‌دهد که حتی در حوزه‌های اقتصادی، تجاوز و بی‌وطنی هزینه‌های سنگینی را به رژیم تحمیل کرده است.
علاوه بر این، در قلب آمریکا، حمایت از سیاست‌های اسرائیل به‌شدت در حال کاهش است. در تحلیلی از شبکه الجزیره با عنوان «آیا اسرائیل حمایت از مردم آمریکا را از دست می‌دهد؟» که به بررسی نظرسنجی‌های معتبر گالوپ و پیو می‌پردازد، آمده که حمایت آمریکایی‌ها از جنگ در غزه از ۵۰ درصد در ابتدا به تنها ۳۲ درصد رسیده است. در همان حال، محبوبیت نتانیاهو در میان آمریکایی‌ها به پایین‌ترین حد خود از زمان آغاز نظرسنجی‌ها در سال ۱۹۹۸ رسیده است. مهم‌تر از همه، این کاهش حمایت در میان نسل جوان آمریکا (افراد زیر ۳۰ سال) چشمگیرتر است که نشان‌دهنده یک تغییر نسلی و روبه‌رشد در دیدگاه‌هاست. این آمارها به‌وضوح نشان می‌دهند که روایت بی‌وطنی متجاوز، تنها یک موضع سیاسی نیست، بلکه به یک درک عمومی در میان مردم جهان تبدیل شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.