۱۵ مهر ۱۴۰۴ - ۰۱:۱۰
کد خبر: ۱۶٬۷۶۱

پرهیاهوی پرفریب

مجتبی مشهدی محمد ـ دبیر گروه فرهنگ

در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرهای ایران، از تهران پرهیاهو تا روستاهای کوچک، یک نگرانی مشترک قلب خانواده‌ها را به تپش واداشته: «بچه‌های ما کجا دارند می‌روند؟» این سوال، نه فقط در گپ‌های خانوادگی و دور سفره شام، که در گروه‌های والدین، صفحات فضای مجازی و حتی گعده‌های محله‌ای بارها تکرار می‌شود. دانش‌آموزان، به‌ویژه نوجوانان، ساعت‌های طولانی از روز را در دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی غرق شده‌اند؛ دنیایی پر از کلیپ‌های کوتاه، تصاویر پرزرق و برق و سبک زندگی‌ای که اغلب با واقعیت‌های جامعه ایران فاصله‌ای عمیق دارد. این غرق شدن، نه‌تنها درس و مشق‌شان را به حاشیه رانده، بلکه هویت و رفتارشان را هم به چالش کشیده است.

آگاه: تصورش سخت نیست: مادری که می‌بیند پسرش تا نیمه‌شب در اینستاگرام و تیک‌تاک چرخ می‌زند، دیگر نه حوصله کتاب‌های علمی-‌تخیلی سابقش را دارد و نه با خانواده گپ می‌زند. پدری که با حسرت می‌گوید دخترش نام همه خواننده‌های کره‌ای را بلد است، اما نمی‌داند اسطوره‌های ایرانی کیستند. این داستان هزاران خانواده ایرانی است که می‌بینند فرزندان‌شان از ارزش‌های سنتی، داستان‌های ملی و حتی روابط خانوادگی فاصله گرفته‌اند و به سمت الگوهایی می‌روند که گاهی هیچ سنخیتی با فرهنگ و زندگی واقعی‌شان ندارد. آمارها هم این نگرانی را تایید می‌کنند: بیش از  ۷۰ درصد دانش‌آموزان ایرانی روزانه بیش از سه ساعت در شبکه‌های اجتماعی هستند. نتیجه؟ افت تحصیلی، اضطراب، انزوای اجتماعی و گاهی پرخاشگری.
ریشه این ماجرا چیست؟ شبکه‌های اجتماعی با رنگ و لعاب‌شان مثل آهن‌ربایی برای ذهن کنجکاو یک نوجوان عمل می‌کنند. کلیپ‌های پرهیجان، عکس‌های لوکس و زندگی‌های غیرواقعی که سلبریتی‌ها نمایش می‌دهند، به بچه‌ها می‌گویند که باید شبیه آنها باشند تا «باحال» به نظر برسند. اما در این میان، شعر فارسی، داستان‌های کهن و حتی ارزش‌های ساده‌ای مثل احترام به بزرگ‌ترها رنگ می‌بازد. وقتی یک دانش‌آموز مدام خودش را با تصاویر دستکاری‌شده اینستاگرام مقایسه می‌کند، اعتمادبه‌نفسش ضربه می‌خورد و احساس می‌کند «به اندازه کافی خوب نیست.» اینجاست که یا منزوی می‌شود یا با تقلید کورکورانه از اینفلوئنسرها، هویت خودش را گم می‌کند. آموزش و پرورش، که باید سپر این بحران باشد، هنوز نتوانسته پاسخ محکمی به این حمله بدهد. برنامه‌های پرورشی مدارس اغلب به فعالیت‌های کلیشه‌ای محدود شده‌اند و سواد رسانه‌ای، که می‌توانست به بچه‌ها یاد بدهد چگونه محتوای مجازی را تحلیل کنند، در برنامه درسی شکلی نمادین دارد. والدین می‌گویند: «مدرسه فقط می‌گه گوشی نیارید، ولی هیچی درباره استفاده درست از اون به بچه‌ها یاد نمی‌ده.» وقتی سیستم آموزشی عقب می‌ماند، بار این چالش روی دوش خانواده‌ها می‌افتد. اما چطور می‌توان با این غول مجازی مقابله کرد؟
شاید جواب در کارهای ساده اما صمیمی باشد. والدین می‌توانند به جای نصیحت و گرفتن گوشی، با بچه‌ها دوستانه گپ بزنند؛ مثلا با هم به تماشای محتوای فضای مجازی بنشینند و بپرسند: «فکر می‌کنی این آدم واقعا این‌جوری زندگی می‌کنه؟» یا به جای اجبار به خواندن کتاب‌های سنگین، یک سریال تاریخی ایرانی را در کنار بچه‌ها تماشا کنند و درباره‌اش حرف بزنند. بازی‌های خانوادگی می‌تواند بچه‌ها را از گوشی دور کند و حس خوب واقعی به آنها بدهد. توافق برای محدود کردن زمان گوشی هم جواب می‌دهد، به‌ویژه اگر والدین خودشان الگو باشند و موقع شام گوشی را کنار بگذارند. حتی یاد دادن چند ترفند ساده در خانه، مثل اینکه چطور تصاویر اینستاگرامی می‌توانند گمراه‌کننده باشند، می‌تواند به بچه‌ها کمک کند با چشمان بازتری در دنیای مجازی بچرخند.
این بحران، یک‌شبه حل نمی‌شود، اما اگر خانواده‌ها با صبر و خلاقیت دست به کار شوند و آموزش و پرورش هم بالاخره به فکر برنامه‌های مدرن‌تر بیفتد، می‌توان امیدوار بود که نسل جدید، هم از فناوری لذت ببرد و هم ریشه‌هایش را در فرهنگ ایرانی حفظ کند. شاید این، اولین قدم برای نجات نسلی باشد که در دنیای مجازی گم شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.