۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۲۲:۲۵
کد خبر: ۱۷٬۰۳۸

نمایش زندگی یا زندگی نمایشی؟

تبدیل زیستن به نمایش

رضا واوسری _ پژوهشگر معارف انقلاب اسلامی

در دهه‌ اخیر، شبکه‌های اجتماعی به بخشی جدایی‌ناپذیر از زیست روزمره‌ ایرانیان بدل شده‌اند. در میان آنها، در اینستاگرام جایگاه ویژه‌ای دارد؛ نه تنها به‌عنوان یک رسانه‌ تصویری، بلکه به‌منزله یک «جهان اجتماعی» که در آن افراد می‌زیند، خود را بازنمایی می‌کنند و حتی معنا و هویت می‌سازند.

تبدیل زیستن به نمایش

آگاه: اما پرسش اصلی این است: این جهانِ فریبنده، چه نسبتی با زیست واقعی و فرهنگی جامعه ایرانی دارد؟ نخستین نشانه تاثیر اینستاگرام، در تغییر مفهوم زندگی روزمره آشکار است. آنچه در گذشته به‌صورت طبیعی و بی‌واسطه در فضای خصوصی خانواده شکل می‌گرفت، امروز به صحنه عمومی بازنمایی بدل شده است. آشپزی، سفر، روابط عاطفی و حتی دعا و معنویت نیز در قالب تصویر و پست عرضه می‌شود. این تغییر، اگرچه نشانه میل به ارتباط و دیده‌شدن است، اما در عمق خود نوعی «تبدیل زیستن به نمایش» را رقم زده است؛ پدیده‌ای که در آن «بودن» جای خود را به «دیده‌شدن» می‌دهد.در چنین فضایی، هویت فردی و اجتماعی ایرانی به‌تدریج از الگوهای سنتی فاصله گرفته و به هویت‌های سیال و ناپایدار مجازی نزدیک شده است. جوان امروز بیش از آنکه از خانواده، مدرسه یا رسانه‌های رسمی الگو بگیرد، از «اینفلوئنسر»هایی تاثیر می‌پذیرد که اغلب در جهانی بدون مرز فرهنگی و اخلاقی زیست می‌کنند. در نتیجه، سبک زندگی، پوشش، گفتار و حتی نظام ارزشی به‌صورت ناخودآگاه با معیارهای مصرفی و نمایشی سنجیده می‌شود. تهدید دیگر، زمان و توجه انسان ایرانی است. اینستاگرام به‌دلیل طراحی الگوریتمی خود، از سازوکارهای روان‌شناختی بهره می‌گیرد تا مخاطب را هرچه بیشتر درگیر کند. نتیجه، شکلی از «زیستن در تعلیق» است؛ افراد در ظاهر در حال ارتباط‌اند، اما در عمل از تجربه واقعی زندگی فاصله گرفته‌اند. خانواده‌هایی که در کنار هم می‌نشینند اما هر یک در دنیای مجازی خود غرق‌اند، نمادی از این فروپاشی آرام ارتباط واقعی‌اند. در سطح معرفتی نیز، این فضا نوعی تغییر در ساختار ادراک و باور ایجاد کرده است. اینستاگرام بر پایه تصویر عمل می‌کند، نه برهان و استدلال و این یعنی غلبه احساس بر تفکر. ذهن کاربر، به‌جای تامل، عادت به واکنش سریع و قضاوت سطحی پیدا می‌کند.

تبدیل زیستن به نمایش
 در چنین بستری، مفاهیم عمیق دینی، فلسفی و فرهنگی به کالاهای مصرفی و تزئینی بدل می‌شوند. حتی امر معنوی، به «زیبایی بصری» فروکاسته می‌شود؛ ذکر گفتن، کتاب خواندن یا کمک به نیازمندان، اگر در قاب تصویر نباشد، گویی وجود ندارد. از این منظر، تهدید اصلی نه در محتوای مجازی، بلکه در منطق حاکم بر آن است: منطق نمایش، سرعت و سطحی‌نگری. این منطق به‌تدریج ساختار ذهن و ذائقه فرهنگی را دگرگون می‌کند. آنچه روزی ارزش محسوب می‌شد (سکوت، عمق، تفکر، حیا و خلوت)  جایش را به هیاهو، خودنمایی و رقابت بر سر دیده‌شدن داده است. با این همه، مواجهه ما با این پدیده نباید در سطح فیلترینگ یا طرد باقی بماند. نقد حقیقی، فهم عمیق است. باید پرسید چرا جامعه ایرانی، به‌ویژه نسل جوان، چنین شیفته اینستاگرام شده است؟ شاید پاسخ در خلأ معنا و ارتباط در فضای واقعی باشد. اینستاگرام اگر جذاب است، به‌خاطر آن است که نیاز به دیده‌شدن، گفت‌وگو و زیبایی را پاسخ می‌دهد؛ نیازهایی که نهادهای فرهنگی و آموزشی ما کمتر به آنها توجه کرده‌اند.
راه حل، در مدیریت فرهنگی هوشمندانه نهفته است: پرورش سواد رسانه‌ای، بازسازی معنای زندگی در خانواده و بازتعریف زیبایی و موفقیت در چارچوب ارزش‌های اصیل ایرانی-اسلامی. ما ناچاریم بیاموزیم که حضور در فضای مجازی، به‌جای زیستن در آن باشد. در نهایت، اینستاگرام آینه‌ای است که نه تنها چهره جامعه، بلکه خلأهای درونی آن را نیز نشان می‌دهد. اگر این تصویر را درست ببینیم، شاید بتوانیم به جای انکار یا شیفتگی، بـــــه خــــودشناسی جــمعی دست‌یابیم و این، نخستین گام در بازسازی سبک زندگی ایرانی در عصر دیجیتال است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.