اگر اهل فیلم و سینما باشید حتما به این موضوع فکر کردید که مدت‌هاست که نشده فیلم ایرانی ببینید و بعد با خودتان بگویید: فلان بازیگر عجب بازی داشت! دلیلش هم واضح است، سال‌هاست که سینمای ایران بازیگری امثال نصیریان‌ها و انتظامی‌ها به خودش ندیده چون اغلب بازیگران سینمای امروز از طریق مسیرهای سهل‌الوصول به این حوزه راه یافتند و نه شاگردی سفت و سخت نزد اساتید پیشکسوت سینما!

جای خالی اساتید بازیگرپرور

آگاه: حتما در این چند سال اخیر بارها فیلم و سریال‌هایی دیدید که در تیتراژ آن نوشته: «با معرفی...» و این یعنی بازیگر جدید وارد چرخه سینما می‌شود اما اینکه از چه راهی وارد این حوزه شدند، مهم است که کمتر کسی به آن توجه می‌کند.

کجایند سمندریان‌ها؟
در یک بازه زمانی، اساتیدی در حوزه سینما و تئاتر بودند که انگار آمده بودند که بازیگر تربیت کنند؛ افرادی امثال ساموئل خاچیکیان. او از معدود فیلمسازانی بود که سال‌ها با هنرپیشه‌های غیرتئاتری کار کرد و با چهره‌های جدید، فیلم ساخت و برای سینمای ایران بازیگر حرفه‌ای تربیت کرد. بسیاری از بازیگران مشهور و حتی تعدادی از کارگردانان بنام سینمای ایران، کارشان را با زنده‌یاد ساموئل شروع کرده‌اند. مسعود کیمیایی، جمشید هاشم‌پور، رضا رویگری و بسیاری از بازیگران معروف فیلم‌های قبل از انقلاب مثل رضا بیک‌ایمانوردی همگی دست‌پرورده این کارگردان ارمنی‌تبار بودند.
استاد حمید سمندریان از دیگر کسانی بود که بازیگران خوبی برای سینما و تئاتر کشورمان تربیت کرد. بازیگرانی چون زنده‌یادان عزت‌الله انتظامی، محمدعلی کشاورز و احمد آقالو. هنرمندان دیگری چون ایرج راد، رضا کیانیان، گوهر خیراندیش، پرویز پورحسینی، مهدی هاشمی، گلاب آدینه، پیام دهکردی، میکائیل شهرستانی، سعید پورصمیمی، امین تارخ، مریم معترف، محمد یعقوبی، محمد رحمانیان، احمد ساعتچیان، افسانه ماهیان، قطب‌الدین صادقی، انوشیروان ارجمند، حامد بهداد و شهرام حقیقت‌دوست نیز همگی دست‌پرورده این استاد هستند.
حالا اما اوضاع به شکل دیگری رقم می‌خورد، بازیگران یا به واسطه پول وارد عرصه سینما می‌شوند یا زیبایی و سلبریتی بودن در اینستاگرام. نتیجه اینکه بازیگرانی وارد این عرصه می‌شوند که تاریخ انقضا دارند و خیلی زود فراموش می‌شوند در حالی که کسانی که نزد یک استاد زبده آموزش دیده بودند گذر زمان آنها را پخته‌تر و ماندگارتر می‌کرد. نمونه‌اش بازی عزت‌الله انتظامی در فیلم «گاو» مهرجویی که با گذشت ۶۰‌سال از ساخت آن، هنوز وقتی آن را می‌بینی، هیجان‌زده می‌شوی.

بلاگرهایی که بازیگر می‌شوند
در سال‌های اخیر و بسیاری از جشنواره‌ها بارها شاهد آن بودیم که یک خانم یا آقا به واسطه اینکه در اینستاگرام پرطرفدار بوده، پایش به سینما هم باز شده در حالی که مدیوم این دو رسانه با همدیگر از زمین تا آسمان فرق دارد. عده دیگری هم که کلا از حرفه‌های دیگر مثل ورزش و خوانندگی وارد دنیای سینما شدند و اغلب‌شان هم وقتی کمی معروف و پولدار شدند از این حوزه به حوزه دیگری کوچ کردند. در این میان، یکی از راه‌های به ظاهر درست و علمی بازیگر شدن، شرکت کردن در کلاس‌های بازیگری در آموزشگاه‌های سینمایی است که آن هم آن‌قدر تعدادشان زیاد شده که نمی‌توان خیلی بهشان دل بست.
با کمی مسامحه می‌توان گفت افزایش آموزشگاه‌های بازیگری در سطح شهر، عملا خروجی مناسبی در عرصه سینما و تلویزیون ندارد جز اینکه روز به‌روز به جمعیت سرخوردگان این عرصه می‌افزاید. از سوی دیگر ضعف در آموزش و نبود مربیان مناسب در امر آموزش بازیگری باعث شده است تا حضور چهره‌های جوان به دلیل عدم تسلط کافی بر این عرصه چندان پررنگ نباشد و این افراد به دلیل ضعف در فن بیان، عدم داشتن اطلاعات کامل و کافی در این عرصه و بسیاری از موارد دیگر که برای یک بازیگر موفق شدن لازم است، چندان مناسب نباشند و سینمای ایران از حضور چهره‌های جوان این عرصه خالی بماند و کارگردانان به‌واسطه گریم از بازیگرانی که پا به سن گذاشته‌اند، همچنان به‌جای بازیگران جوان استفاده کنند. از سوی دیگر سینمای ایران به‌واسطه هزینه‌های بالای تولید و نبود حمایت‌های مناسب همواره قدرت ریسک‌پذیری نداشته و ندارد و تولیدکنندگان آثار حاضر به پذیرش این ریسک نیستند تا از چهره‌های جوان نیز در آثارشان برخوردار باشند.

نبود معلم بازیگری خوب در آموزشگاه‌های سینمایی
امیر دژاکام، از کارگردانان سینما و تئاتر که خود سابقه مدیریت آموزشگاه بازیگری را نیز دارد درباره اینکه چرا دیگر بازیگر خوب نداریم، می‌گوید: مشکل اصلی این است که ما معلم بازیگری نداریم. ما حداکثر ۱۰ معلم بازیگری داریم که روی علوم مختلف بازیگری تسلط دارند و انسان‌شناسی، رفتارشناسی، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و زیبایی‌شناسی را می‌دانند و از سوی دیگر می‌توانند تخیل، بیان و تمرکز دانشجو را پرورش دهند. در حال حاضر اغلب کلاس‌های بازیگری به این شکل است که یک دوربین می‌گذارند و لنزها، زاویه دوربین و حرکات دوربین را به هنرجو آموزش می‌دهند، درحالی‌که این آموزش بازیگری نیست. متاسفانه در آموزشگاه‌ها دو چیز درس می‌دهند؛ یک، در تمام کلاس‌ها یکی از اندازه نماها، حرکت دوربین و لنزها صحبت می‌کنند که اینها درس بازیگری نیست بلکه فنون بازیگری است که می‌توان به شکل تئوری آنها را آموخت و نکته دوم بازیگری بدون مشق است. تا زمانی که شما روی متن‌های بزرگ ادبی جهان مشق نکنید ممکن نیست بازیگر خوبی شوید. امروز بدون متن مشق می‌کنند و اصطلاحا بازی‌های نمایشی رایج شده است. یعنی همه می‌توانند بازی کنند و این برایشان خنده‌دار و جذاب است و فکر می‌کنند اگر گریه کنند یا عصبانی شوند یعنی بازیگر خوبی هستند، اما وقتی متنی به آنها داده می‌شود نمی‌توانند آن را بخوانند. درحالی‌که بازیگری قرارداد است در مقابل دوربین، تئاتر هم قرارداد است متن نیست و قراردادها امروز در کلاس‌های آموزشی رعایت نمی‌شوند. من معتقد هستم ما معلم بازیگری نداریم و یک بازیگر خوب الزاما نمی‌تواند معلم خوبی باشد و معلمی با بازیگری دو مقوله کاملا متفاوت از هم هستند. متون بازیگری با معلمی بسیار تفاوت دارد مثل اینکه زنی چندین بچه به دنیا آورده باشد و زنی تنها پزشک زنان باشد نمی‌توان نام هر دو را مادر نهاد.
این مدرس دانشگاه ادامه می‌دهد: وقتی خروجی خوبی از آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها نداشته باشیم، ورودی خوبی هم در سینما و تئاتر و تلویزیون نداریم. بنابراین چهره جدید نداریم، چون معلم نداریم. متاسفانه مشکل دیگر چهره‌های جدیدی هم که خوب هستند، این است که از آنها استفاده نمی‌شود. امروز بخشی از ورود چهره‌های جوان به عرصه نمایش و تصویر به پارتی‌بازی و بخشی هم به پول وابسته است. از سوی دیگر بسیاری از کارگردانان، هنر بازیگری را بلد نیستند. کارگردانان نگاه می‌کنند به فلان بازیگری که همه می‌گویند بازیگر است و او را تایید می‌کنند. اما وقتی قرار است یک بازیگری را خود ببیند و بر اساس دانش خود بگوید که این بازیگر خوب است یا نه، نمی‌تواند تشخیص دهد چون دانش بازیگری ندارد. درواقع او کارگردان است درحالی‌که قدرت تشخیص در نقطه صفر را ندارد. ضمن اینکه تهیه‌کنندگان نیز این جسارت را ندارند روی چهره‌های جدید ریسک کنند، چون معتقد هستند این چهره‌ها قابلیت بازگشت سرمایه را در گیشه ندارند. درحالی‌که این جوان می‌تواند آرام‌آرام تبدیل به چهره شود و خود را نشان دهد. در سینما سخت این اتفاق می‌افتد مگر آنکه بازیگران جوان پیش از آن در تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی حضور داشته باشند و دیده شوند و بعد به سینما راه یابند. از سویی هم نمی‌توان این حق را از تهیه‌کننده‌ای که در بهترین حالت ۱۰ میلیارد هزینه صرف ساخت یک اثر می‌کند گرفت، چون او باید در گیشه ۳۰ میلیارد بفروشد تا هزینه‌های مازاد را پرداخت کند و درنهایت به مبلغ سرمایه شده برسد، بنابراین هرکسی حاضر به پذیرش این ریسک نیست.

بازیگران فست‌فودی
حدود ۱۰ سال پیش مرحوم آتیلا پسیانی که شاگردان و فرزندان خوبی در عرصه سینما و تئاتر پرورش داده در برنامه تلویزیونی «هفت» گفت: متاسفانه امروز بازیگری در سه نکته خلاصه شده است؛ یک، چهره خوبی داشته باشد، دوم، حافظه داشته باشد تا دیالوگ‌ها را حفظ کند و سوم پررو باشد که از لنز نترسد! در حالی که اولین شرط بازیگری خوب شنیدن است. اکثر بازیگران ما شنوندگان خوبی در بازیگری نیستند. در اغلب موارد معلوم است در دیالوگ با بازیگر روبه‌روی خود، به دیالوگ بعدی خود می‌اندیشد تا به یاد بیاورد و این کاملا مشخص است. مرحوم خسرو شکیبایی این توانایی شنیدن را خیلی خوب بلد بود.
ستارگان این روزهای سینمای ایران هم بیشتر شبیه ستارگان کم‌فروغی هستند که می‌درخشند اما خیلی زود خاموش و فراموش می‌شوند در حالی که ستارگان دوره‌های قدیم سینما، نورشان ماندگار بود و همیشگی. کافی است خاطرات آنها از شیوه و مسیر بازیگر شدن‌شان را بخوانید تا ببینید مسیری که آنها پیمودند چه بوده و مسیری که برخی بازیگران امروز طی می‌کنند چگونه است.
بازیگری هم در این روزگار مثل خیلی از حرفه‌ها و مشاغل دیگر،‌ دستخوش سرعت و سادگی شده است؛ همان زندگی فست‌فودی که می‌خواهیم همه چیز خیلی تند و زود و سریع حاضر و آماده شود.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.