آگاه: آنچه امروز شاهدیم، ظهور یک شکل نوین از استعمار است: استعمار دیجیتال که جنگ اصلیاش، جنگ روایتها و استحاله فکری است.
هوشمصنوعی به مثابه «ناتوی فرهنگی هوشمند»
اگر استعمار کلاسیک بر پایه زور نظامی و ابزارهای اقتصادی متمرکز بود، استعمار نوین، بازوی نرمافزاری خود را در هیات الگوریتمها و شبکههای مبتنی بر هوشمصنوعی یافته است. اینجاست که هوشمصنوعی نقش «ناتوی فرهنگی هوشمند» را ایفا میکند؛ نیرویی که بر خلاف ناتوی سنتی، نیاز به اشغال فیزیکی ندارد، بلکه از طریق نفوذ در ذهنها و تغییر تدریجی پارادایمهای فکری، به سلطه فرهنگی دست مییابد.
۱. واکاوی مکانیسمهای تسریع تهاجم فرهنگی و استعمار فکر
مکانیسم اصلی این تهاجم، شخصیسازی افراطی است. موتورهای توصیهگر و مدلهای زبانی بزرگ که بر پایه دادههای مصرفی جهانبینی مسلط غربی آموزش دیدهاند، بهطور مستمر محتوایی را به کاربران ارائه میکنند که نه تنها ارزشهای آنها را بازتولید میکند، بلکه بهطور ظریف، جهانبینیهای بیگانه را نیز تقویت میکند. این فرآیند، با سرعت سرسامآور و حجم بیسابقه داده، فراتر از ظرفیت غربالگری و فهم انسان مومن است. استعمار فکری در این بستر، نه با اجبار، بلکه با اقناع الگوریتمی رخ میدهد؛ جایی که انتخاب «آزادانه» کاربر، در واقع محصول طراحی دقیق یک سیستم هدفمند است.
۲. هدفگیری بنیان خانواده و سبک زندگی اسلامی-ایرانی
یکی از آسیبپذیرترین نقاط جامعه هدف، بنیان خانواده و سبک زندگی متصل به آن است. هوشمصنوعی با تسهیل دسترسی به محتوای مصرفی که مبتنی بر فردگرایی افراطی، لذتگرایی آنی و نادیدهانگاری حدود الهی است، شکاف عمیقی در ساختار ارزشها ایجاد میکند. این فرآیند، منجر به گسست نسلی میشود؛ جایی که نوجوان و جوان، به واسطه غوطهور شدن در دنیایی فیلترشده توسط الگوریتمها، زبان مشترک فرهنگی و اخلاقی با نسل پیشین خود را از دست میدهد. سبک زندگی اسلامی-ایرانی که مبتنی بر جمعگرایی، تعالی معنوی و مسئولیتپذیری است، در برابر موج سرگرمیهای هوشمند و زندگی مجازی، به سرعت به حاشیه رانده میشود و جای خود را به «سبک زندگی دیجیتال جهانیشده» میدهد که ریشه در فرهنگ غیراسلامی دارد.
۳. حاشیهرانی گفتمان انقلاب اسلامی و مرجعیت معنوی
دشمن به خوبی درک کرده است که قدرت منطقهای و معنوی ایران، مبتنی بر ایدئولوژی انقلابی و الگوی مقاومت است. بنابراین، یکی از راهبردهای اصلی استفاده از هوش مصنوعی، تلاش برای مهندسی افکار عمومی در جهت کماهمیت جلوه دادن این گفتمان است. این کار از طریق مولفههای زیر انجام میشود:
الف) تولید محتوای شبهعلمی و سفسطهآمیز برای نقد مبانی فکری انقلاب.
ب) بهرهبرداری از سیستمهای هوشمند برای پر کردن فضای مجازی با روایتهای جایگزین، کاذب یا مغرضانه درباره تاریخ و دستاوردهای نظام اسلامی.
ج) تلاش برای کمرنگ ساختن مرجعیت معنوی رهبران و نهادهای تاثیرگذار فرهنگی از طریق شبیهسازی و تولید اخبار جعلی.
هدف نهایی، تبدیل گفتمان انقلاب اسلامی از یک «الگوی پیشران تمدنی» به یک «عامل مزاحم منطقهای» در نظر افکار عمومی جهان است.
الزام تبدیل تهدید به فرصت استراتژیک
مسئله اصلی این نیست که ما در برابر این فناوری بایستیم، بلکه این است که چگونه بر آن مسلط شویم. این مسیر، که مقام رهبری همواره بر آن تاکید داشتهاند، نیازمند یک جهاد علمی و فرهنگی است. هوش مصنوعی، در ذات خود، یک ابزار خنثی است؛ قدرت آن در دستان ماست که آن را به «پدافند هوشمند» تبدیل کنیم.
الزامات این تبدیل، در چند محور خلاصه میشود:
۱. تولید بومی زیرساخت:
عدم وابستگی فناورانه به مدلهای خارجی، بهویژه در لایههای بنیادین آموزش و داده.
۲. مهندسی معکوس فرهنگی:
آموزش مدلهای بزرگ زبانی با دادههای فاخر و غنی تمدنی اسلامی و ایرانی تا خروجی آنها، بازتابدهنده ارزشهای ما باشد.
۳. نظارت و آموزش سواد رسانهای پیشرفته:
تجهیز نسل جوان به دانش تشخیص روایتهای دستکاریشده و فهم عمیق نحوه عملکرد الگوریتمها. عصر جدید، عصر حکمرانی داده و منطق است. ما نمیتوانیم از این ظرفیت صرفنظر کنیم، چرا که عدم حضور ما در میدان، به معنای سپردن کامل میدان به روایت رقیب است. تبدیل هوشمصنوعی از ناتوی فرهنگی دشمن به ابزار تمدنساز اسلامی، بزرگترین آزمون مهندسی فرهنگی ما در این قرن خواهد بود؛ آزمونی که پیروزی در آن، تضمینکننده استقلال فکری و استمرار مسیر اصیل انقلاب اسلامی است.
نظر شما