آگاه: علی حاتمی، کارگردان مؤلف و صاحبامضای سینمای ایران بود و شاید بتوان گفت مهمترین نکته سینمای این فیلمساز، تاکید بر هویت ملی است چرا که فیلم ایرانی و فرهنگ ایرانی در سینمای علی حاتمی معنا پیدا میکند. علاوه بر این، او در کارهایش نوعی شاعرانگی داشت که در هیچ فیلم دیگری دیده نمیشود. منظور از شاعرانگی البته زبان شاعرانه نیست بلکه ترکیب برخی سکانسهاست که چیزی شبیه نقاشی خلق کرده است؛ حسی از جنس شعر و غزل.
هزاردستان، جرقه ساخت شهرک سینمایی را زد
کارگردان فیلم مادر در تمام طول عمر هنری خود، تاکید داشت که کاری با سیاست ندارد و هرکاری میکند بهخاطر فرهنگ است. او در یکی از مصاحبههایش گفته بود: «من اصلا موجودی سیاسی نیستم. میگویند هر که زنده است، سیاسی است، ولی من واقعا به اخبار و رویدادهای سیاسی علاقهای ندارم، هیچ وقت نداشتهام و آنها را تعقیب نمیکنم. آنچه مورد علاقه من است تاریخ است. تاریخ، مناسبترین بسترها بود. اما تنها زمینه کار نبود. چرا که بسیاری از فیلمهای سینمایی که ساختهام در زمینههای عاشقانه است. خود را بیشتر رمانتیک و عاشقانهساز میبینم. هدف من در سینما، ساختن فیلمهایی است که دارای جنبههای فرهنگی باشد؛ منظور از فرهنگ، نه اینکه کاری ادیبانه ارائه نمایم که قهرمانانش برای هم شاهنامه بخوانند، مطلقا چنین چیزی نیست. هدف من این است که در فیلمهایم بتوانم فرهنگ مردم، فرهنگ ایرانی را نشان دهم...»
اما از علی حاتمی غیر از فیلم، میراث دیگری هم به جا مانده که کمتر به آن توجه شده و آن هم شهرک سینمایی غزالی است. این شهرک که همچنان مورد استفاده فیلمسازان کشورمان است سال ۱۳۵۸ به همت علی حاتمی ساخته شد.
سریال هزاردستان لقب بزرگترین پروژه علی حاتمی را به دوش میکشد. علی حاتمی برای ساخت این سریال شهرک سینمایی غزالی را ساخت. او در واقع محلههای قدیمی تهران را با زیربنایی به اندازه هفت هزار مترمربع بنا کرد. برای نمونه خیابان لالهزار و میدان توپخانه ۳۰ هزارمتر مربع به خود اختصاص دادند. ساخت دکور هزاردستان به گونهای انجام شد که نمای بیرون ساختمانها جابهجا شود و هر عمارت قابلیت تغییر به بنایی دیگر را داشته باشد. نتیجه طراحی این دکور، شهرک سینمایی غزالی بود. شهرکی که به نام حاتمی نیز مشهور است. علی حاتمی در جایی گفته که هنگام آغاز ساخت این شهرک جوانی بیش نبود اما در پایان، پیرمردی از آن بیرون آمده است. فیلمنامه هزاردستان میان هشت تا ۱۰ بار بازنویسی و بنابر شنیدهها، ۱۱ ساعت از سریال نیز سانسور شده است.
محمدمهدی دادگو که مسئولیت ساخت شهرک «غزالی» را عهدهدار بوده، داستان ساخت این شهرک که با همت علی حاتمی کلید خورد را اینگونه روایت کرده است: «سال ۱۳۴۵ «تلویزیون ملی» تاسیس شد و به تدریج گسترش یافت. تجهیز فنی از مهمترین اقدامات برنامهای بود که در سالهای ۱۳۴۹ تا پیوستن رادیو به تلویزیون (۱۳۵۰) و تشکیل سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران ادامه داشت و سپس در مقاطع بعدی توسعه یافت.»
نام غزالی ارتباطی به محمد غزالیشافعی ندارد
انواع لوازم و دستگاهها و تجهیزات وارد میشد و نگهداری و انبار کردن آن تا توزیع و نصب این تجهیزات نیاز به مکانی داشت. رضا قطبی، رئیس وقت رادیو تلویزیون که به امر سریع گسترش مراکز رادیو تلویزیون استانی اهتمام میورزید، دستور خرید زمینهای بزرگی در مسیر راه تهران-کرج را داد. هنوز بزرگراه تهران-کرج احداث نشده بود. این زمینها در غرب شرکت سایپا بود. چندین سوله بزرگ (انبارهای تجهیزاتی سازمان) در مدتی کوتاه در این زمینها احداث شد. نکته مهم این است که مالک این زمینها شخصی به نام «غزالی» بود و از همان زمان آنجا به همین نام در سازمان مرسوم شد. ساختمانهای مختلف تلویزیون که در شهر پراکنده بود، هر کدام نزد کارکنان نام خاصی داشت، انبارهای فنی جاده کرج را هم برای سهولت «غزالی» نام نهاده بودند! یعنی اساسا نام امام محمد غزالیشافعی مد نظر نبود.
در بخش جنوبی این زمینها، سولهها و انبارهای فنی قرار داشت. بخش غربی را همان زمان سازمان به شرکت تعاونی مسکن کارکنانش واگذار کرد که آپارتمان بسازند. برای بخش شمالی و مرکزی هم برنامههایی داشت که انقلاب وقوع یافت.
علی حاتمی که در سال ۱۳۵۵ طرح جاده ابریشم را آغاز کرده بود، خلاصه ۲۶ قسمتی آن را به سازمان (رادیو تلویزیون ۲) ارائه کرد. در سال ۱۳۵۶ قرارداد نگارش و ساخت منعقد شد. من در آن زمان مدیرمالی آن رادیو و تلویزیون بودم و نخستین آشنایی ما همان زمان اتفاق افتاد. علاقهام به «سلطان صاحبقران» حاتمی موجب شده بود که تمام داستان را که حدود ۵۰۰ صفحه بود یک شبه بخوانم. روز ملاقات جزئیات سریال را میدانستم. آنچه او نوشته بود، با آنچه بعدها ساخت، تفاوت عمده داشت. در نشست مفصلی که داشتیم، بحث اصلی تهران (۱۳۲۵-۱۲۷۰) بود. صحنههایی که او نوشته بود، شهری لازم داشت. با آن بودجه شهر را نمیشد ساخت. حاتمی چینه چیتا (شهر سینمایی ایتالیا) را دیده بود. فهمیدم خیالاتی دارد...
از فروردین سال ۱۳۵۸ حاتمی در تلاطم انقلاب و مدیریتهای متزلزل و در حال تغییر، راه خود را رفت. با سماجت تولید را در خیابان لالهزار در خانه قدیمی (خانه پیرنیا) آغاز کرد. میدانست در تغییر دائم مدیران و تصمیمگیران، فرصت مناسبی است که او کارش را انجام دهید. «جاده ابریشم» تنها پروژه سریالسازی بزرگ آن زمان بود!انوار و بهشتی که آمدند، کار حاتمی بسامان شد. زمینهای خالی غزالی جای مناسبی بود. حاتمی امان نداد. سازمان، برنامهای برای آن زمینها نداشت. مدیریتها گرفتار آنتن روزمره بودند. من آن زمان مدیر ارزشیابی کمی و برآورد برنامهها بودم. در دو نشست حاتمی برنامهاش را تشریح کرد. علی پیشنهاد کرد که من با او همراه شوم. حرفش این بود که یک ادارهکننده مسلط لازم دارد. کار هنری با او و امر مدیریت و تهیهکنندگی با من. تجربه چند ماههاش در فیلمبرداری خانه پیرنیا او را خسته کرده بود.
حاتمی خیلی زود انوار و بهشتی را راضی کرد که من مجری طرح سریال و مدیر ساخت شهرک باشم. کارمند سازمان بودم، پس قرارداد با حاتمی بسته شد. او عاشق بود. به هر قراردادی تن میداد تا اثرش را بیافریند. تحقیقات را حاتمی کرده بود. از روی عکسها و مستندات تهیه شده توسط حاتمی «جانی کورانتا» در ایتالیا نقشها و طرحها و ماکت را کار کرده بود. زمینها را گرفتیم. در یکی از انبارها، کارگاه را بنا کردیم. تولید دکور آغاز شد. آزمون و خطا بود. حاتمی لحظهای درنگ نمیکرد. ولیاله خاکدان بزرگ دکورسازان سینمایی کشور، وجیهاله فریبرزی (اوس کاظم) و اصغر رحمانی و.... از انواع کارگران ساده تا کهنه نجاران و.... لالهزار حاتمی، توپخانه حاتمی، عودلاجان حاتمی و... جان میگرفت.
طعمه دام و صید صیاد شدم
دیدگاه حاتمی، نسبت به مرگ، دیدگاه خیلی جالبی بود و در بسیاری از فیلمهایش به نوعی به آن پرداخته بود. او در یکی از گفتوگوهایش که ظاهرا نزدیک به مرگش هم بوده گفته بود: «حالا مثل اینکه از این سینما هم باید بروم یا به قول دیالوگ فیلمهایم طعمه دام و صید صیاد شدم یا میشوم و شاید این پایان عشق است یا آغاز راه و اگر مرگی هست هیچگاه چیز ترسناکی نیست. همانطور که در شاهنامه ما هم نبوده یا به همان نحو که من در فیلمهایم مرگ را ترسیم کردهام ـ دلشدگان، مادر و ... و حتی در فیلم «مادر» مرگ قبلا تمرین میشود و من در فیلمهایم پرسوناژهایم را قبل از مرگ تطهیر میکنم. هرچند خداوند عادل است و رحمان و رحیم، ولی من که در این موارد یک آدم عامی و سنتی هستم یا داستانهایم را با مرگ جمع کردهام یا بیانیههای مهم. فیلمهای من با مرگ به تماشاگر القا شده و شاید همه داستان بشر در مرگ و زندگی خلاصه شود و البته مرگ پایانی برای زندگی نیست. شما غیر از این فکر میکنید؟»
با وجود خدماتی که علی حاتمی با ساخت فیلم و شهرک غزالی به سینمای ایران کرد، نقد و بدگویی درباره او کم نبود. نکته جالب اینکه علی حاتمی هرگز برای فیلمنامههایش نامزد سیمرغ نشد و علاوهبر منتقدان، جشنوارهها هم روی خوشی به آثارش نشان ندادند. تنها نامزدی علی حاتمی در جشنواره فجر برای طراحی لباس فیلم «دلشدگان» بود که آن را هم به او ندادند ولی واقعیت این است که زحمت و تلاشی که علی حاتمی برخلاف بسیاری از فیلمسازان تنبل و تنآسا برای سینمای ایران کشیده است را نمیتوان فراموش کرد. حاتمی یک تنه شهرک سینمایی ساخت و پای آن ایستاد و ببینید چقدر یک نفر باید علاقهمند و عاشق حرفهاش باشد که چنین میراثی از خود بهجا بگذارد. علی حاتمی چهرهای خاص و یکه در سینمای ایران است.
سعدی سینمای ایران
علی حاتمی با نام کامل عباسعلی حاتمی سال ۱۳۲۳ در تهران متولد شد. او در اواخر دوره متوسطه به اداره هنرهای دراماتیک رفت و کلاسهای نمایشنامهنویسی را گذراند و بعد از مدتی از دانشکده هنرهای دراماتیک فارغالتحصیل شد کار هنری را از سال اول تحصیل در دانشگاه با نمایش «دیب» آغاز کرد. از دیگر نمایشهای وی میتوان به «خاتون خورشید» «باف»، «آدم و حوا»، «حسن کچل» و «چهل گیس» اشاره کرد.
حاتمی سپس به کار ساخت فیلمهای تبلیغاتی مشغول شد. بعدها شروع به همکاری با تلویزیون کرد و اولین کار مهمش در آنجا در مجموعه تلویزیونی «جنگل» ۱۳۴۷ به عنوان نویسنده و بازیگر بود. فعالیت در سینما را از سال ۱۳۴۹ به عنوان نویسنده و کارگردان با فیلم «حسن کچل» آغاز کرد. از آثار سینمایی زندهیاد حاتمی میتوان به فیلمهایی چون «طوقی» ۱۳۴۹، «باباشمل» ۱۳۵۰، «قلندر» ۱۳۵۱، «سوته دلان» ۱۳۵۶، «حاجی واشنگتن» ۱۳۶۱، «کمالالملک» ۱۳۶۳، «مادر» ۱۳۶۸ و «دلشدگان» ۱۳۷۰ اشاره کرد.
علی حاتمی در پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۷۵ بر اثر سرطان پانکراس در ۵۲ سالگی درگذشت. پیکر وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد. روی سنگ قبر وی که در طرفینش رقیه چهرهآزاد ملقب به مادر سینمای ایران و ایفاگر نقش مادر در فیلم مادر و رسام عربزاده طراح ممتاز فرشهای ایرانی دفن شدهاند، یکی از ماندگارترین دیالوگهای فیلم حاجی واشنگتن نقش بسته: آیین چراغ خاموشی نیست.
نظر شما