آگاه: عملی است که میتواند بهمثابه الگویی پایدار برای نسل جدید و مدیریتهای کلان کشور مورد بازخوانی و احیا قرار گیرد. مقصود از احیای مکتب، انتقال یک تجربه زیسته موفق به سطح عقلانیت نهادی و تربیتی است؛ تجربهای که توانسته میان ارزشهای متعالی و کارآمدی اجتماعی پیوندی واقعی برقرار کند.
مکتب شهید سلیمانی بر نوع خاصی از انسانشناسی مدیریتی بنا شده است. در این انسانشناسی، مدیر پیش از آنکه «مقامدار» باشد، «مسئول» است و پیش از آنکه در پی تثبیت موقعیت خود باشد، مامور انجام تکلیف در نسبت با مردم و نظام ارزشی تلقی میشود. این نگرش، تواضع را به یک اصل ساختاری بدل میکند، نه یک خصلت اخلاقی فردی. تواضع در این مکتب، بهمعنای فروکاستن اقتدار نیست، بلکه شرط مشروعیت و پایداری اقتدار است. مدیری که خود را در عرض مردم و برای مردم تعریف میکند، نه تنها از اقتدار تهی نمیشود، بلکه قدرت تصمیمگیری او از اعتماد اجتماعی تغذیه میکند و عمق مییابد.
از سوی دیگر، اقتدار در این مکتب، صورتی اخلاقی و هدفمند دارد. اقتدار نه از جنس تحکم اداری و فاصلهگذاری طبقاتی، بلکه از جنس قاطعیت در انجام وظیفه و ایستادگی بر اصول است. چنین اقتداری، ریشه در خودسازی و انضباط درونی دارد و به همین دلیل، میتواند همزمان با فروتنی و سادگی در رفتار فردی جمع شود. این جمع ظاهرا متناقض، یکی از مهمترین سرمایههای معنایی مکتب شهید سلیمانی برای مدیریتهای کلان کشور است؛ مدیریتی که اگر فاقد تواضع باشد، به استبداد میغلتد و اگر فاقد اقتدار باشد، به بیتصمیمی و فرسایش نهادی دچار میشود.
عنصر کلیدی دیگر در این مکتب، نسبت میان شجاعت و نرمی است. شجاعت در این چارچوب، نه هیجانزدگی و تندروی، بلکه آمادگی برای پذیرش هزینههای تصمیمهای درست در شرایط پیچیده و بحرانی است. این نوع شجاعت، بر پایه عقلانیت، شناخت دقیق میدان و مسئولیتپذیری اخلاقی شکل میگیرد. در عین حال، این شجاعت با نرمی، رأفت و توجه عمیق به کرامت انسانی همراه است. نرمی در اینجا بهمعنای تساهل در اصول نیست، بلکه بهمعنای فهم لایههای انسانی کنش اجتماعی و مدیریت مبتنی بر دلهاست. مکتب شهید سلیمانی نشان میدهد که میتوان در برابر دشمنان سخت و نفوذناپذیر بود و در برابر مردم، مهربان، شنوا و قابلاعتماد.
یکی از مهمترین ظرفیتهای این مکتب، امکان پیوند آن با نسل جدید است. نسل جدید، بیش از آنکه مجذوب شعارها شود، بهدنبال الگوهای صادق، کارآمد و قابلفهم است. احیای مکتب شهید سلیمانی برای این نسل، نیازمند ترجمه مفاهیم آن به زبان عقلانی و اجتماعی امروز است. این ترجمه، بر صداقت رفتاری، شفافیت در هدف، سادهزیستی مسئولانه و تقدم حل مسئله بر نمایش قدرت استوار است. نسل جدید زمانی با این مکتب ارتباط برقرار میکند که آن را پاسخی واقعی به مسائل زندگی جمعی، عدالت، امنیت، پیشرفت و معنویت ببیند، نه صرفا یک روایت تاریخی.
در سطح مدیریتهای کلان کشور، مکتب شهید سلیمانی الگویی ترکیبی ارائه میدهد که در آن، ولایتمداری نقشی محوری دارد. ولایتمداری در این مکتب، نه یک امر صوری یا شعاری، بلکه ساختاری عقلانی برای انسجام تصمیمها و جلوگیری از چندپارگی مدیریتی است. این نوع ولایتمداری، امکان همراستایی میان سطوح مختلف قدرت، کاهش تعارضهای فرساینده و تمرکز بر اهداف کلان را فراهم میکند. از این منظر، تبعیت آگاهانه از مرجعیت کلان، نه محدودکننده خلاقیت مدیران، بلکه تضمینکننده جهتمندی و اثربخشی آن است.
در جمعبندی میتوان گفت «مکتب شهید سلیمانی» واجد ظرفیت آن است که به یک چارچوب نظری ـ عملی برای تربیت مدیران، بازسازی اعتماد اجتماعی و گفتوگو با نسل جدید تبدیل شود. این مکتب، با جمع میان تواضع و اقتدار، شجاعت و مهربانی، مدیریت حرفهای و ولایتمداری عمیق، افقی پیشروی جامعه قرار میدهد که در آن قدرت در خدمت ارزش و ارزش در متن واقعیت اجتماعی معنا مییابد. احیای چنین مکتبی، نه بازگشت به گذشته، بلکه سرمایهگذاری هوشمندانه برای آینده است.
۱۱ دی ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۳
کد خبر: ۱۹٬۳۲۶
در سپهر اجتماعی و مدیریتی ایران معاصر، بحث از «مکتب شهید سلیمانی» صرفا یادآور یک شخص یا یک مقطع تاریخی خاص نیست، بلکه ناظر به یک دستگاه فکری ـ
نظر شما