آگاه: محدودکردن حاج قاسم به یک فرمانده صرفا نظامی، چشمپوشی از وجوه مهمی از شخصیت، شیوه زیست و الگوی کنش اوست. آنچه امروز از آن با عنوان «مکتب شهید سلیمانی» یاد میشود، نه مجموعهای از خاطرات احساسی است و نه انباشتی از شعارهای تکرارشونده؛ بلکه الگویی فکری، رفتاری و مدیریتی است که در صورت فهم دقیق و بازخوانی نقادانه، میتواند برای مواجهه با بخشی از مسائل پیچیده و چندلایه جامعه امروز ایران الهامبخش باشد.
در کانون این مکتب، «مردمیبودن» قرار دارد؛ مفهومی که در عمل حاج قاسم، فراتر از یک شعار یا ژست رسانهای بود. مردمیبودن برای او به معنای حضور واقعی در میدان، ارتباط بیواسطه با لایههای مختلف جامعه، شنیدن صداهای متنوع و لمس مستقیم مسائل بود. این نوع ارتباط، به تصمیمگیریهایی منجر میشد که از دل واقعیتهای اجتماعی برمیآمد، نه صرفا از پشت میزها و گزارشهای رسمی. در شرایطی که یکی از بحرانهای مزمن جامعه ایران، گسست میان نهادهای تصمیمگیر و بدنه اجتماعی است، بازگشت به این رویکرد میتواند بهعنوان یک اصل اصلاحگر، اعتماد ازدسترفته را تا حدی بازسازی کند.
سادهزیستی و پرهیز آگاهانه از اشرافیگری، مؤلفه مهم دیگری از مکتب شهید سلیمانی است که اغلب تنها در سطح فضیلت اخلاقی به آن اشاره میشود، حال آنکه این ویژگی، پیامدهای عمیق مدیریتی و اجتماعی دارد. سادهزیستی او نه یک ریاضت فردی، بلکه موضعی روشن در قبال قدرت و مسئولیت بود: کسی که بار مسئولیت اجتماعی را بر دوش میکشد، نمیتواند خود را در امتیاز، فاصله و برتری از مردم تعریف کند. در جامعهای که احساس تبعیض، نابرابری و بیعدالتی ادراکی، سرمایه اجتماعی را فرسوده و اعتماد عمومی را تضعیف کرده است، احیای این اصل میتواند بهمثابه نشانهای عملی از همسرنوشتی مسئولان با مردم عمل کند.
از منظر روش و شیوه عمل، مکتب سلیمانی بر نوعی توازن میان آرمانخواهی و واقعگرایی استوار بود. حاج قاسم به اهداف کلان و ارزشهای بنیادین وفادار میماند، اما در میدان عمل، خود را مقید به قالبهای خشک، بروکراتیک و ازپیشتعیینشده نمیکرد. انعطافپذیری، خلاقیت در تصمیمگیری، استفاده از ظرفیتهای محلی و توجه به اقتضائات هر موقعیت، نشان میدهد که این مکتب بیش از آنکه مبتنی بر دستورالعملهای ثابت باشد، بر فهم عمیق شرایط و اقدام متناسب با آن تاکید دارد. چنین نگاهی میتواند در مدیریت بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و حتی زیستمحیطی امروز ایران - که اغلب با تصمیمهای دیرهنگام و غیرمنعطف همراهند - راهگشا باشد.
کارآمدی مکتب شهید سلیمانی زمانی بهدرستی آشکار میشود که آن را از سطح نمادین و بزرگداشتهای مناسکی، به سطح عملیاتی و مسئلهمحور منتقل کنیم. برای نمونه، در مواجهه با شکاف نسلی، این مکتب بر گفتوگو، اعتماد و پرهیز از نگاه قیممآبانه تاکید دارد. حاج قاسم در تعامل با نیروهای جوان، به آنها میدان میداد، مسئولیت میسپرد و به توان تصمیمگیریشان اعتماد میکرد. چنین رویکردی میتواند امروز در سیاستگذاریهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی، جایگزین نگاههای دستوری و از بالا به پایین شود. همچنین تجربه او در دیپلماسی مردمی نشان داد که ارتباط انسانی، اخلاقی و مبتنی بر احترام، گاه اثربخشی بیشتری از ابزارهای رسمی و پروتکلی دارد.
با این همه، یکی از چالشهای اساسی، نحوه انتقال اصول این مکتب به نسلهای جدید است. تجربههای گذشته نشان میدهد که روایتهای کلیشهای، شعاری و اغراقآمیز از چهرههای الگو، نهتنها جذابیتی برای نسل امروز ندارد، بلکه در مواردی به بیاعتمادی و فاصلهگیری منجر میشود. نسل جدید بیش از ستایشهای یکسویه، به روایتهای واقعی، انسانی و چندبعدی توجه نشان میدهد. پرداختن به تصمیمهای دشوار، تردیدها، خطاهای احتمالی و انتخابهای اخلاقی حاج قاسم، میتواند این مکتب را از یک تصویر اسطورهای و دور از دسترس، به الگویی قابل فهم و نزدیک تبدیل کند.
در این میان، نقش رسانه، هنر و فضای مجازی تعیینکننده است. روایتهای مستند، داستانمحور و غیرمستقیم از زندگی و منش شهید سلیمانی، بسیار اثرگذارتر از تولید محتوای رسمی و تبلیغاتی است. سینما، ادبیات، مستند و حتی قالبهای نوین دیجیتال، میتوانند بستری برای بازخوانی خلاقانه این مکتب فراهم کنند. همزمان، نهادهای آموزشی، خانوادهها و گروههای مردمی با تمرکز بر آموزش مهارتهایی چون مسئولیتپذیری، کار جمعی، همدلی و خدمت اجتماعی، قادرند این ارزشها را از سطح گفتار به سطح عمل منتقل کنند.
۱۱ دی ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۵
کد خبر: ۱۹٬۳۲۷
مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی؛ از روایتی نمادین تا الگوی حل مسئله
کانون «مردمیبودن»
مقدسه کرمانچی _ آگاه مسائل فرهنگی
در گفتمان عمومی کشور ایران، نام شهید حاج قاسم سلیمانی اغلب با مفاهیمی چون ایثار، مقاومت و امنیت گره خورده است. مفاهیمی که اگرچه درستاند، اما اگر فقط به آنها بسنده شود، تصویری ناقص و تقلیلیافته از وی به دست میآید.
نظر شما