آگاه: از این منظر، مکتب شهید سلیمانی نه جریانی مستقل و جدا از اسلام ناب، بلکه پرچمدار و تجسم عینی مکتب امام و مکتب اسلام است. این مکتب، دارای اصولی روشن و بنیادین است که حرکت بر مدار آنها، انسان را به کمال الهی نزدیک میسازد و نام او را نهتنها در میان مردم سرزمین خود، بلکه در گسترهای جهانی، ماندگار و درخشان میکند.

اصل نخست مکتب: «منی» وجود ندارد، همه چیز «او» است
در مکتب اسلام ناب و در مکتب شهید سلیمانی، «منیت» جایی ندارد؛ همه چیز «او» است. بنیادیترین آموزه این مکتب آن است که انسان، خود را نبیند و تنها خدا را محور حرکت خویش قرار دهد. در چنین مسیری، تلاش دیگر برای منافع شخصی معنا ندارد، مبارزه برای خودخواهی و نام و نان رنگ میبازد و تمام هم و غم انسان، رضایت الهی میشود. ممکن است این راه با سختیها، فشارها و رنجهای فراوان همراه باشد، اما چون «خود» موضوعیت ندارد، تحمل دشواریها آسان میشود. در این نگاه، جایگاهها تفاوتی ایجاد نمیکنند؛ فرمانده بودن یا سرباز بودن یکسان است؛ معیار، نه مقام است و نه موقعیت، معیار، حرکت در مسیر خداوند است.
اصل دوم مکتب: ایمان راسخ، متعهدانه و توکل کامل بر خدا
ایمان در این مکتب، صرف باور ذهنی نیست؛ ایمان متعهدانه است. ایمانی که باید در تمام لایههای زندگی جاری باشد و رفتار انسان با آن در تعارض قرار نگیرد. صاحب این ایمان، به هدف، راه و خدای خود یقین دارد و باور دارد که سرانجام این مسیر، پیروزی است. در این مسیر، تردید جایی ندارد. ایمان باید روزبهروز عمیقتر شود و همراه با توکل کامل بر خدا پیش رود. انسان باید باور داشته باشد که قدرتی فراتر از همه ابرقدرتها در کنار اوست و اگر در مسیر حق باشد، وظیفه خود را بهتمامی انجام دهد و بر خدا توکل کند، سنت الهی یاری و پیروزی است.
اصل سوم مکتب: مبارزه دائمی و تلاش بیوقفه
در این مکتب، مبارزه یک مقطع یا یک انتخاب موقت نیست؛ سبک زندگی است. (باید زندگی را در مبارزه زیست کرد) نبرد میان حق و باطل همیشگی است و باطل برای بقا و سلطه خود، ناگزیر از مقابله با حق است. هرکس در جبهه حق قرار گیرد، باطل او را دشمن ذاتی خود خواهد دانست و از تلاش برای نابودیاش دست نخواهد کشید؛ ازاینرو، توقف در این مسیر معنا ندارد. اگر لحظهای از مبارزه غفلت شود، دشمن هرگز غفلت نخواهد کرد و دائما منتظر فرصتی برای ضربه زدن است، پس دائما باید هوشیار بود و در مبارزه حضور داشت. در کنار این حقیقت، تلاش مستمر و شبانهروزی نقشی بیبدیل دارد. جهان بر مدار قوانین مادی حرکت میکند و جز در موارد معجزه، دستیابی به اهداف بدون تلاش ممکن نیست. تفاوت جبهه حق و باطل در اینجاست که خداوند وعده داده است اگر اهل حق، نهایت تلاش خود را انجام دهند، آنان را یاری خواهد کرد. تلاش باید پیوسته باشد و حتی شکستهای پیدرپی نباید موجب عقبنشینی شود؛ چراکه پس از پایداری در همین نقطههاست که پیروزی رقم میخورد. چنانکه مقام رهبری در سال ۱۳۵۳ فرمودند: بجنگید، مبارزه کنید، در همان وقتی که میبینید کار سخت است، بازهم مبارزه کنید تا وقتی که ببینید قطعا شکست خواهید خورد، برسید به آنجایی که ببینید الان دیگر قطعا شکست خواهید خورد، وقتی رسیدید به آنجایی که دیدید حتما شکست میخورید، بازهم مبارزه کنید، آن وقت پیروز خواهید شد. (کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن صفحه ۳۶۳)
اگر این سه اصل بهدرستی رعایت شود، انسانها در این مکتب به حرکت درمیآیند و هرچه اخلاصشان بیشتر باشد، مسئولیت و اثرگذاریشان نیز عمیقتر میشود. نمونه روشن این حقیقت، شهید حاج قاسم سلیمانی است. او با اخلاصی کمنظیر مسیر خود را آغاز کرد و با تلاشی بیوقفه، عمر خویش را در راه ترویج حق و پاسداری از مکتب اسلام ناب صرف کرد؛ تا آنجا که به فرماندهی بزرگ در این مکتب بدل شد. فرماندهی که امروز الهامبخش جوانان این سرزمین است و راه او بهعنوان «مکتب شهید سلیمانی» دنبال میشود. بیتردید، شهید سلیمانی ویژگیهای برجسته و فراوان دیگری نیز داشت، اما ستونهای اصلی این مکتب همان سه اصل بنیادین است. اگر این اصول بهتمامه محقق شوند، سایر فضایل نیز بهصورت طبیعی و کامل شکوفا خواهند شد. شهید سلیمانی، الگویی جامع و عینی از مکتب اصیل اسلام ناب است و امید است با پیروی از مکتب شهید سلیمانی، ما نیز روزی در این مسیر قدم گذارده و جان خویش را در راه این مکتب الهی فدا کنیم.
نظر شما