آگاه: در کنار همه اهداف مطرح شده یکی از اهداف مهم این انقلاب دینی تسهیل و ارتقای سطح دینداری بوده است و توقع این است که انقلاب بیش از هرجا و هر چیزی تاثیرات خود بر این عرصه گذاشته باشد. لذا کنجکاویها و پژوهشها در راستای سنجش میزان تحقق این هدف به یکی از موضوعات مهم و اساسی محافل فکری و دانشگاهی نظام جمهوری اسلامی مبدل گشت. این مقوله در یک دهه اخیر و باتوجهبه رشد پدیدههایی همچون اعتکاف، پیادهروی اربعین، مراسمهای راهپیماییهای غدیر و دیگر مقولات دینی و... با حساسیتهای ویژهای نیز همراه شده و بحث و بررسی را به سطح افکار عمومی جامعه و رسانهها کشاند.
البته نباید از این نکته غافل بود که در این عرصه تنوع دیدگاهها و تشتتافکار در حدی است که بهقدر صفحهها بتوان از آن سخن گفت و همچنان بستر و عرصه برای بسط این مقوله فراهم باشد. آنچه در ادامه میآید، نکات محوری و قابل تاملی است که در خصوص سنجش دینداری مردم ایران و مسئله امکان دینداری در عمر ۴۰ ساله جمهوری اسلامی میتوان مطرح کرد و به آنها ارجاع داد و باید در تحلیلهایمان بهطورجدی مدنظر قرار دهیم:
الف) مقوله دینداری عمیقترین لایه فرهنگ است و در انتزاعیترین قسمتهای فرهنگ نفوذ دارد. اگرچه در پوسته بیرونی فرهنگ که شامل حوزه سبک زندگی و نمادها نیز هست اثرات عمیقی میگذارد، اما حقیقت دین و جایی که باید آن را پیدا کرد در کانون هسته مرکزی فرهنگ است. آنهایی که کاملا قائل به نسبت فرهنگ و در حال تغییربودن آن هستند. معتقدند آن لایهای از فرهنگ که کمترین میزان تغییرات را دارد حوزه دین است و لذا از ثبات برخوردار است. اما با وجود این باور وقتی از دینداری بهخصوص در مباحث جامعهشناسی - و نه انسانشناسی - صحبت به میان میآید، با نگاه یک جامعهشناس وسیعنگر آن را موردمطالعه قرار میدهند و اغلب تحولات را در مقاطعی بررسی میکنند که برای وقوع تحول در دینداری بسیار کوتاه است. نکته اینجاست که اگر کسی میخواهد نقشه تغییر و تحول دینداری را بررسی کند نمیتواند با فاصلههای ۱۰-۱۵ یا ۲۰ ساله انجام دهد. قضاوتهای لحظهای با تکیه بر عوارض ظاهری و استناد به یک سری اتفاقات پراکنده و غیرمنسجم نمیتواند قضاوتهای دقیق و مطلقی باشد.
ب) دینداری بهاندازه زیادی با همه رفتارهای انسانی عجین است. این مقوله حکم روح فرهنگ و حیات را دارد و در همهجا ساری و جاری است. این ادعای اسلام و سایر ادیان الهی است و چون دین معنای زندگی انسانهاست و با همه رفتار آنان سروکار دارد، طبیعی است که عوامل متعددی هم بر آن تاثیرگذار باشند.
لذا مسئله دینداری و رفتارهای دیندارانه نباید فارغ از عوامل بیرونی و محیطی موردبررسی و تحلیل قرار گیرد. نباید فراموش کنیم حجم زیادی از بروز و ظهور و اشکال و حتی احساسات دینی به رخدادهای پیرامونی و عوارض اجتماعی باز میگردد. قطعا عوامل درونی هم در این ماجرا بسیار تاثیرگذار است اما سهم زیادی میتوان برای اتفاقات خارجی قائل شد. بهعنوانمثال وقتی صحبت از دینداری و پایبندی به اصول آن در عصر حاضر میکنید، نمیتوانید چشم خود را بر سونامی اطلاعات و توسعه عجیب و غریب رسانهها و شبکههای اجتماعی ببندید. طبعا و قطعا فضای دینداری در چنین شرایطی با آنچه ۵۰ سال قبل حاکم بوده، کاملا متفاوت و دگرگون شده است.
ج) هرچه مفهومی انتزاعیتر، خطای سنجش نیز احتمالا بزرگتر پیمایشگران اجتماعی دینداری نیز همواره میپذیرند یا باید بپذیرند که هیچگاه نمیتوانند مفهوم انتزاعی دینداری را به طور کامل یا طابق النعل بالنعل بازنمایی تجربه کنند. سنجش مفاهیم انتزاعی در علوم اجتماعی، بخش حتیالمقدوری است. با این حال اگر عدهای در ایران مدعیاند دینداری مردم در طول چند دهه اخیر کاهش پیدا کرده است یا به قول آنان به سمت سکولارترشدن رفتهایم و در مقابل، عدهای دیگر ادعایشان این است که دینداری مردم کاهش پیدا نکرده و افزایش یافته است. قطعا شاخص یا شاخصهایی را برای دینداری مردم در نظر گرفتهاند. (هر چند غیر آشکار و تلویحی) در غیر این صورت معلوم نیست بر چه اساسی حکم به افزایش یا کاهش دینداری مردم دادهاند. جنس این شاخصها بسیار مهم است. و سنجش دینداری چیزی نیست جز تعیین همین شاخصها درهرحال هرگونه مدعا در خصوص دینداری مردم قاعدتا به واقعیتی تجربی اشاره دارد که میبایست میزان اعتبار آن با روشهای تحقیق تجربی یا مشاهده سیستماتیک شاخصهای اصل دینداری در میان مردم مشخص شود. از سوی دیگر وقتی مدعای ما درباره دینداری مردم ایران است. شواهدمان را نیز باید در همین سطح ادامه دهیم. البته میتوانیم به عنوان یک تحلیلگر اجتماعی، فیلسوف، سیاستمدار و عالم دینی به صورت نظری و تحلیلی در مورد وضعیت دینداری مردم در جامعه ایران ادعاهایی مطرح کنیم اما برای دانشپژوهان علوم اجتماعی همه این مدعاها حکم فرضیههایی را دارند که نیازمند شواهد متناسب با مفاد آن هستند.
د) یکی از روشهای مرسوم کسانی که در مقوله دینداری در جامعه ایران و امکان این موضوع در دوران پس از پیروزی انقلاب بحث میکنند، این است که به مقایسه دینداری در دو دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامی میپردازند و بسیاری از اقتضائات را در مباحثشان رعایت نمیکنند. دینداری ابعاد مختلفی اعم از رفتارهای دینی، باورهای دینی، مناسک دینی، اطلاعات دینی و... دارد و زمانی که مقایسه دو دوره زمانی صورت میگیرد، بحث باید با نگاه به همه این ابعاد پیش برده شود. در زمانی که بحث دین و دینداری به طور عام مطرح است. توجه به همه ابعاد آن ضروری و اساسی است و اگر میخواهیم در خصوص یکی از ابعاد دینداری باشد. قاعدتا پاسخ و نقد نیز باید در همان مورد باشد. این یک نکته ظریف و چه بسا پیشپاافتاده است که در بسیاری از تحلیلها مغفول میماند.
و) مساله رشد مناسک دینی جمعی در چند سال اخیر و گردهماییهای مذهبی و مناسکی که در نقاط زیادی شبیه به هم هستند که از آن جمله راهپیمایی کیلومتری غدیر است عدهای را بر آن داشته است تا این مدعا را مطرح کنند که این مقولات دال بر رشد دینداری و دیندارتر شدن مردم نیست و یک حرکت کاملا احساسی و هیجانی است. این افراد در تحلیل دینداریشان صرفا به جنبههای بینشی و عقیدتی رجوع میکنند و بقیه ابعاد را نادیده میگیرند. متفکران معتقدند دینداری یک مجموعه کاملی است که شامل جنبههای بینشی و اعتقادی و احساسی نیز است و برای تحلیل آن همه این ابعاد بایستی موردبررسی قرار گیرد. مقولات اینچنینی از جنس شعائراند و اهمیت مناسک و شعائر در اسلام بنا بر متون اصیل دینی بالا و حیاتی است و نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. در نهایت اینکه تحلیل دینداری در جامعه ایران نیازمند کنارگذاشتن اغراض سیاسی و جناحی و استفاده از عینک استدلال، منطق و عقل است.
راه را اشتباه نرویم.
نظر شما