آگاه: این همان چیزیست که در جمهوری اسلامی ایران، در سیره و سبک مدیریتی رهبر انقلاب اسلامی،بهوضوح مشاهده میشود. هنر تبدیل تهدیدها به فرصت، ضعفها به قدرت و شکستهای محتمل به پیروزیهای راهبردی. اگر بخواهیم گواهی عینی بر این حقیقت بیاوریم، نهادهای نظامی - امنیتی جمهوری اسلامی در دهههای اخیر، یکی از بُرهانهای روشن آناند. امروز آنکه با چشم باز بنگرد، میبیند که جمهوری اسلامی ایران نهتنها از لبه پرتگاه امنیتی عبور کرده، بلکه به یکی از لبههای قدرت نظامی در جهان بدل شده است. این مسیر نه با تکیه بر قراردادهای خارجی بلکه با پیروی از یک مدیریت عمیق، مستقل و متصل به حکمت الهی طی شده است. اما چگونه ممکن است در شرایطی که بسیاری از نهادهای فرهنگی و اقتصادی کشور، سالهاست در تنگنای ناکارآمدی و روزمرگی گرفتارند، یک نهاد نظامی در دل تحریم و تهدید، به قلههای دانش، فناوری و اقتدار برسد؟ پاسخ در یک نکته کلیدی است: مدیریت مستقیم مقام رهبری!
طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی، فرماندهی کل قوا بر عهده رهبری است؛ تنها جایی که هم انتصاب، هم تدبیر، هم هدایت راهبردی بهصورت کامل بر دوش ایشان است. همین الگوی ناب و خالص از مدیریت ولایی، بذر قدرت را در این نهادها بارور کرده است. از روزی که آیتالله خامنهای، با نگاه ژرف و شناخت دقیق از پیچیدگیهای نبرد آینده، فرمان آغاز حرکت موشکی را به شهید تهرانیمقدم دادند تا امروز که سامانه «سوم خرداد» ما گرانترین پهپاد شناسایی رزمی آمریکا را در ارتفاع ۱۸ هزارمتری زمین میزند؛ باور ۳۷۳، اف ۳۵ را لاک میکند؛ موشکهای هایپرسونیکمان از مرزهای تخیل عبور کردهاند؛ همهوهمه گواهی است بر کارآمدی الگویی که اگر در سایر حوزهها نیز جاری میشد، وضع امروز اقتصاد و فرهنگ کشور این نبود.
اما این قله توانمندی تنها در عرصه نظامی نماند. طوفان الاقصی و جنگ ۱۲ روزه، صفحهای تازه در دفتر انقلاب گشود. پیش از این واقعه گسستهای عمیق در سطح کارگزاران، امت و خواص پدید آمده بود؛ شکافهایی که رسانههای بیگانه بر آن دمیده، تصویر ایران منزوی و مقاومت تنها را ترسیم میکردند. اما از دل همین تهدید با هدایتهای دقیق رهبر انقلاب تولدی دوباره برای انقلاب رقم خورد.
امروز شاهد آنیم که صدای واحدی از همه سطوح مسئولان شنیده میشود؛ چه آنکه روزی در خارج زیسته، چه آنکه در متن حاکمیت است. مراجع تقلید، روسای جمهور سابق، وزرای پیشین و تودههای مردمی، یکصدا پشت سر رهبر ایستادهاند. از نمازی که عدهای شاید نخواندند، اما برای راهپیمایی آمدند، تا فریاد یکپارچه «اقتدای امت به امام»، همه نشان میدهد که دلها به هم نزدیک شده و گسستها به وصال بدل شدهاند.
اینجاست که باید به جوهره مدیریت حضرت آقا توجه کرد؛ مدیریتی که:
نقاط ضعف را به نقاط قوت بدل میسازد.
تهدیدها را به فرصت تاریخی تبدیل میکند.
با کمترین امکانات، بالاترین دستاوردها را رقم میزند.
و از درونِ شکاف، امت واحده میسازد.
در همین جنگ ۱۲ روزه، جهانیان فهمیدند که ایرانِ امروز نه در موضع انفعال، بلکه در جایگاه یک قدرت بازدارنده مستقل نشسته است. این تنها آغاز است. زیرا همانگونه که فرماندهان نظامی جهان به تجربه دریافتهاند، آنچه امروز در نیروهای مسلح ایران ساخته شده، روزی در صنایع پیشرفته، فناوری عمومی و حتی الگوهای تمدنیِ صادراتی بازتاب خواهد یافت. اما افسوس که در حوزههایی چون اقتصاد، فرهنگ، سبک زندگی، رسانه و آموزش، ما هنوز درگیر آزمونوخطای مدیرانی هستیم که نه عمق راه را میشناسند، نه روح انقلاب را. آنجا که جای تدبیر الهی بود، تدبیر حزبی نشست. آنجا که باید اقتدا به ولایت میشد، اعتماد به نسخههای غربی صورت گرفت. همین فاصله، فاصله امروز ما باعدالت، رفاه، سینمای سالم، موسیقی اصیل، تفریح اسلامی و رسانه تمدنساز است. پس اگر بخواهیم راه درست را بشناسیم، باید از این تجربه روشن درس بگیریم. اگر در نیروی نظامی، با اقتدای صادقانه به ولایت از صفر به قله رسیدیم، چرا در سایر حوزهها این اقتدا را پیشه نکنیم؟ اگر در دفاع به باشگاه ابرقدرتها راه یافتیم، چرا در فرهنگ هنوز در سطح مصرفکنندگان درماندهایم؟ آری، اقتدا، قدرت میآفریند. اقتدای آگاهانه، صادقانه و همراه با عمل. این نه یک شعار که یک تجربه تاریخی است و امروز، پس از طوفان الاقصی، آن را با چشم خود دیدهایم.
نظر شما