آگاه: بررسی تاثیر این جنگ بر هویت ایرانی - اسلامی ضروری است؛ زیرا این امکان را فراهم میآورد که ابعاد چندلایه هویت ایرانی - اسلامی از نو بررسی و درسهایی راهبردی برای آینده استخراج شود؛ اکنون به برخی از آن تاثیرها اشارتی میکنیم:
تقویت گفتمان مقاومت در فضای عمومی
در گفتمان جمهوری اسلامی، مقاومت صرفا راهبردی امنیتی نیست، بلکه مولفهای هویتی است که ریشه در آموزههای شیعی به ویژه فرهنگ عاشورا دارد. جنگ ۱۲ روزه این گفتمان را در فضای عمومی کشور بازتولید کرد؛ رسانهها، نهادهای فرهنگی و خطابههای عالمان با تاکید بر آموزههای انقلابی شیعی این مولفه را در ذهنیت جمعی تقویت کردند؛ مفاهیمی مانند استکبارستیزی، جهاد، وحدت، استقامت، فداکاری و شهادت، ولایتمداری، عزت، امید و انتظار ظهور.
این بازتولید افزون بر گسترش در سطح نخبگان سیاسی، در لایههای مختلف جامعه نیز بازتاب یافت. از مساجد و کوچه و بازار گرفته تا دانشگاهها و سازمانها و نیز در فضای مجازی، مفاهیم مقاومت و ایثار بهعنوان ارزشهای بنیادین بازنمایی شدند. این روند به تقویت پیوندهای فرهنگی میان نسلهای متعدد انجامید و نوعی همافزایی میان حافظه تاریخی و رخدادهای معاصر ایجاد کرد. در نتیجه مقاومت نه فقط به مثابه موضعی سیاسی - نظامی بلکه به عنوان عنصری فرهنگی و اخلاقی در ذهنیت عمومی بازآفرینی شد.
انسجام در برابر تهدید خارجی
در این جنگ، اسرائیل بهعنوان «دیگریِ تهدیدگر» بازنمایی شد و همین امر موجب شکلگیری انسجامی استوار در میان اقشار گوناگون مردم شد. این انسجام در قالب مشارکت در آیینهای اعتراضی، همبستگی در فضای مجازی و تقویت احساس تعلق به گفتمان انقلابی بروز یافت و این انسجام کارکردی حیاتی در حفظ ثبات اجتماعی ایفا کرد؛ زیرا سبب شد تا شکافهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به حاشیه رود و وحدتی پویا حول محور «دفاع از وطن و ارزشها» شکل گیرد. این وحدت چون رودی خروشان در سراسر کشور جاری شد و به بازسازی احساس تعلق جمعی به نظام سیاسی یاری رساند.
بازتعریف وطندوستی در گفتمان مردمی
وطندوستی صرفا به معنای دفاع از مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه به دفاع از آرمانهای اسلامی و انسانیِ فراتر از مرزها گره خورده است. این دفاع مقدس این تعریف را در ذهنیت عمومی بازتولید کرد و وطندوستی را با مفاهیمی چون «دفاع از مظلوم»، «مبارزه با استکبار» و «پایداری در برابر دشمن» پیوند زد؛ به تعبیری آمیزهای عقلانی و دینی از ملت و امت. این بازتعریف به بازسازی معنای هویت ملی در چارچوب گفتمان اسلامی کمک کرد. در این چارچوب، وطندوستی دیگر تنها خلجانی عاطفی نیست، بلکه وظیفهای ملی و دینی نیز تلقی میشود. این نگاه در میان قشرهای متنوع مردم، موجب تقویت انگیزههای مشارکت اجتماعی و سیاسی شد.
بازسازی مشروعیت ایدئولوژیک نظام در سطح داخلی
این جنگ تحمیلی فرصتی فراهم کرد برای بازسازی مشروعیت ایدئولوژیک نظام. تاکید بر نقش پیشگامانه ایران در مقابله با نظام سلطه به ویژه در وجه صهیونیسم آن، موجب تقویت جایگاه نظام در میان ایرانیان شد. افزون بر این، بازنمایی رسانهای جنگ بهگونهای شکل گرفت که نظام سیاسی را در جایگاه «مدافع ارزشهای انسانی و اسلامی» قرار داد. این بازنمایی به تقویت اعتماد عمومی در میان گروههایی انجامید که مشروعیت نظام را با عملکرد آن در حوزههای ارزشی میسنجند؛ اما ماجرا به همین جا ختم نشد بلکه این روند به نظام اسلامی این امکان را داد تا از فضای جنگ برای بازسازی پیوندهای گسسته با بدنهی اجتماعی به نیکی بهره ببرد و نوعی همافزایی میان مشروعیت دینی و کارکردی ایجاد کند.
بسیج فرهنگی و دینی در سطح جامعه
نهادهای مذهبی، هیئتهای عزاداری و مراکز فرهنگی در طول جنگ به طور فعال در بسیج جامعه مشارکت کردند. برگزاری آیینهای توسل و دعاخوانی، تولید محتواهای فرهنگی با محوریت مقاومت، گردهماییهایی مردمی و... به نیرومندسازی پیوندهای دینی و ملی در میان مردم کمک شایانی کرد. این بسیج فرهنگی - اجتماعی، مقاومت ملی -دینی را در سطح جامعه سکه رایج کرد. در کنار آن گروههای جهادی و فعالان سیاسی، فرهنگی و رسانهای، با برگزاری نشستهای تبیینی، تولید محتواهای رسانهای و راهاندازی پویشهای مجازی، به تقویت گفتمان مقاومت پرداختند. این بسیج فرهنگی، بهویژه در میان جوانان مذهبی، موجب شکلگیری نوعی هویت کنشگرانه شد که در آن وظیفه دفاع از ارزشهای ملی و اسلامی را چون مدالی پرافتخار بر سینه خویش آویختند.
حاصل آنکه این تجربه نشان داد که هویت ایرانی - اسلامی، منبعی فعال و تمامنشدنی برای مواجهه اثرگذار با بحرانها است و کارکردی اثربخش دارد در بسیج اجتماعی و بازسازی مشروعیت در درون جامعه ایرانی. این دفاع مقدس با فعالسازی لایههای عاطفی، دینی و تاریخی این هویت، توانست نوعی همافزایی میان حافظه جمعی، گفتمان رسمی و کنشهای مردمی ایجاد کند. این همافزایی بهویژه در لحظات حاد بحرانی، نقشی مهم در حفظ انسجام اجتماعی و تقویت پیوندهای اجتماعی ایفا کرد. اکنون جای این پرسش است که چگونه میتوان از دل بحرانهای سخت، گامهایی بلند برای بازآفرینی هویت ملی برداشت؟
تبدیل بحران به فرصت بازتعریف هویت ملی
اولین نکته این است که این بحرانها نه صرفا به عنوان تهدید بلکه به مثابه فرصتهایی فرهنگی و تمدنی درک شوند. تجربه این جنگ نشان داد که جامعه ایرانی، در لحظات بحرانی، ظرفیت بالایی برای همبستگی، بازاندیشی و بازسازی مفاهیم بنیادین هویتی دارد. این ظرفیت زمانی بالفعل میشود که گفتمانهای رسمی با تجربه زیسته مردم پیوند بخورند و روایتهای فرهنگی، دینی و تاریخی در قالبهای نوین و مردمی بازتولید شوند.
نکته مهمتر این است که پایداری و اثربخشی بازسازی هویتی در گرو آن است که گفتمان مقاومت با عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و پاسخگویی به مطالبات واقعی مردم تلفیق شود و این وظیفه بیش از همه بر دوش مسئولان اقتصادی کشور است. همچنین نهادهای فرهنگی باید حافظهی جمعی را از طریق روایتهای چندلایه و مشارکتمحور، به سرمایهای تمدنی تبدیل کنند. در نهایت بازآفرینی هویت ملی در جمهوری اسلامی، نیازمند نگاهی جامع، منعطف و آیندهنگر است که بتواند از دل تهدیدها، فرصتهایی برای انسجام و پیشرفت خلق کند.
نظر شما