آگاه: پرسش اصلی اینجاست: چرا اکنون؟ چرا در آستانه توافق، گزینه نظامی فعال شد؟
۱. وحشت از تثبیت قدرت منطقهای ایران
یکی از دلایل اصلی این حمله، ترس فزاینده آمریکا و تلآویو از تثبیت جایگاه منطقهای ایران بود. ایران پس از سالها تحریم و فشار حداکثری، نهتنها تسلیم نشد بلکه با قدرت در عرصههای نظامی، فناورانه و ژئوپلتیک پیش رفت.
حضور فعال در محور مقاومت، توسعه چشمگیر قدرت پهپادی، افزایش بُرد موشکها، شکست پروژههای تجزیهطلبانه و موفقیت در عبور از فشار اقتصادی، موجب شد تا تصویر ایران در منطقه، دیگر قابل مهار نباشد. در چنین شرایطی، پذیرش صلحآمیزبودن برنامه هستهای ایران، بهمثابه تثبیت نقش یک ایران قدرتمند در نظم آینده منطقهای تلقی میشد؛ امری که برای صهیونیستها و نهادهای امنیتی آمریکا غیرقابلتحمل بود.
۲. شکست در مهار غیرنظامی ایران
آمریکا طی سالهای اخیر تلاش کرد با ابزارهایی چون «مذاکره کنترلشده»، «بازدارندگی هوشمند» و «نفوذ نرم»، ایران را در چارچوبی قابلکنترل نگه دارد. اما هوشیاری ساختار امنیت ملی ایران و مقاومت نهادهای حاکمیتی در برابر نفوذ، این سیاست را ناکام گذاشت. هنگامی که واشنگتن دریافت حتی در دل مذاکره، ایران قدرت موشکی و فناورانه خود را توسعه میدهد، محافل جنگطلب پنتاگون و لابی صهیونیستی، به این نتیجه رسیدند که تنها راه متوقفکردن ایران، یک حمله محدود و دقیق نظامی است.
۳. فشار انتخاباتی و نیاز به نمایش قدرت
دولت آمریکا با چالشهای داخلی از جمله بحران اقتصادی، افزایش نارضایتی عمومی و تزلزل در سیاست خارجی روبهروست. در این شرایط، نمایش قاطعیت در برابر ایران میتوانست دستاوردی تبلیغاتی برای دولت حاکم و ابزار فشار بر جمهوریخواهان باشد. برای رژیم صهیونیستی نیز که با بحران مشروعیت و شکاف داخلی مواجه است، حمله به ایران وسیلهای برای بازیابی انسجام سیاسی و فرافکنی بحرانهای درونی تلقی میشد.
۴. تصور غلط از توان پاسخ ایران
تحلیلگران نظامی غربی تصور میکردند که ساختار پدافندی ایران با حملهای برقآسا و دقیق فروخواهد پاشید. آنها روی اطلاعات ماهوارهای، جنگ سایبری، ستون پنجم و اختلال در فرماندهی حساب کرده بودند. بر همین مبنا، جنگ را کوتاه و پیروزمندانه میدیدند. اما واقعیت، بسیار متفاوت بود. ایران نهتنها در برابر تهاجم ایستاد، بلکه با انهدام پهپادهای رادارگریز، سرنگونی جنگندههای نسل پنجم و پاسخهای سنگین موشکی، چهره جدیدی از قدرت منطقهای خود را به رخ کشید.
۵. پروژه شکستخورده «تغییر معادله امنیتی منطقه»
هدف نهایی آمریکا و رژیم صهیونیستی از این حمله، تغییر رادیکال معادله امنیتی غرب آسیا بود. آنها میخواستند با شکستن هیمنه ایران، پیام روشنی به دیگر بازیگران منطقهای مانند حزبالله، انصارالله، حشدالشعبی و حتی روسیه و چین بدهند. اما این پروژه نهتنها موفق نشد، بلکه موج جدیدی از همگرایی میان محور مقاومت و تقویت گفتمان مقاومت در منطقه را رقم زد.
سخن پایانی
حمله به ایران در بحبوحه مذاکره، نشاندهنده تناقضی ساختاری در سیاست آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی است: از یکسو، به دنبال مدیریت بحران از مسیر دیپلماسی است و از سوی دیگر، در مواقع حساس ابزار نظامی را بهکار میگیرد تا توازن قوا را برهم زند.
اما تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد که ایران، نهتنها ظرفیت ایستادگی در برابر تجاوز مستقیم را دارد، بلکه میتواند معادلات منطقهای را به نفع خود بازتعریف کند. امروز، پرسش از چرایی حمله آمریکا دیگر تنها یک سوال تحلیلی نیست؛ بلکه مقدمهای برای پرسش بزرگتری است: آیا آمریکا آماده پذیرش نظم جدیدی است که در آن ایران دیگر یک بازیگر محصور نیست، بلکه یک قدرت بلامنازع منطقهای است؟
نظر شما