آگاه: این گفته، تنها یک جمله زیبا و دهن پرکن برای سخنرانی نیست؛ بیکن که پدر علم تجربی مدرن شناخته میشود، با این کلمات انقلاب علمی را فریاد زد. او در کتابهای کلیدیاش مثل The Advancement of Learning و Novum Organum علیه روشهای قدیمی ارسطویی شورش کرد که بر پایه اقتدار و استدلال قیاسی بود و دانش را عقیم میدانست. در عوض، بیکن روش استقرایی را پیشنهاد داد: جمعآوری دادهها از طبیعت، آزمایشهای دقیق و ساخت فرضیهها بر پایه شواهد واقعی. او چهار منبع خطا در ذهن انسان را شناسایی کرد: تعصبات انسانی ذاتی مثل دیدن الگوهای خیالی، تعصبات شخصی ناشی از تجربیات فردی، سوءتفاهمهای زبانی و کلمات مبهم و سیستمهای فلسفی غلط مثل اسکولاستیسیسم که مثل نمایشهای ساختگی بودند. بیکن باور داشت که غلبه بر این خطاها با روش علمی، دانش را به ابزاری برای تسلط بر طبیعت تبدیل میکند؛ دانشی که نه فقط برای درک جهان، بلکه برای تغییر آن و کاهش رنج انسانی به کار گرفته میشود، مثل ساخت ماشینها یا درمان بیماریها. او حتی درNew Atlantis یک جامعه آرمانی را توصیف کرد که دانشمندان در آن حکومت میکنند و دانش را برای پیشرفت عملی به کار میبرند، ایدهای که پایه epistemocracy یا حکومت مبتنی بر دانش شد. جالب اینجاست که این مفهوم غربی، ریشههای عمیقی در آموزههای اسلامی هم دارد، جایی که علم نه فقط یک ابزار دنیوی، بلکه پلی بهسوی قدرت الهی و معنوی است. قرآن کریم در آیه ۳۵ سوره زمر میفرماید: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» - یعنی بگو آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند، برابرند؟ تنها خردمندان پند میگیرند. این آیه، برتری دانش بر نادانی را به عنوان منبع قدرت اخلاقی و معنوی برجسته میکند و نشان میدهد که علم، کلید تمایز انسانهای والا از دیگران است. آیه دیگری در سوره رعد (آیه ۱۹) میگوید: «أَفَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَی إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»* آیا کسی که حقیقت را از پروردگارش میداند، مانند کسی است که کور است؟ تنها خردمندان متذکر میشوند. این تاکید بر دانش به عنوان نور هدایت، مستقیما با ایده قدرت دانش همخوانی دارد، اما با بعد الهی: علم، قدرت الهی را در دست انسان قرار میدهد تا جهان را بهتر بسازد. در احادیث هم، امام علی (ع) در نهجالبلاغه (حکمت ۱۴۷) میفرماید: «العلمُ سُلْطَانٌ وَالْجَهْلُ مَذَلَّةٌ»، علم سلطان (قدرت) است و جهل خواری است. این حدیث، علم را نه فقط قدرت دنیوی، بلکه سلطانی بر نفس و جامعه میداند و جهل را عامل به ذلت کشاندن میداند. حدیث دیگری از پیامبر اکرم (ص) نقل شده: «مَنْ سَلَکَ طَرِیقًا یَطْلُبُ فِیهِ عِلْمًا سَلَکَ اللَّهُ بِهِ طَرِیقًا مِنْ طُرُقِ الْجَنَّةِ»، کسی که راهی برای طلب علم پیماید، خداوند او را از راههای بهشت عبور میدهد. این آموزهها، علم را به عنوان ابزاری برای قدرت دنیوی، معنوی و اخروی توصیف میکنند و میتوانند پلی باشند بین شعار مذکور واقعیتهای امروز: اگر دانش را به کاربرد برسانیم، نهتنها قدرت اقتصادی میسازیم، بلکه به وعدههای الهی هم نزدیکتر میشویم.
تغییر معنا
این عبارت اما در طول تاریخ، مثل یک رودخانه پرپیچوخم، معانی تازهای پیدا کرد. در قرن هفدهم، توماس هابز، فیلسوف انگلیسی، آن را به قدرت اجتماعی و سیاسی گره زد و گفت: دانش نه فقط فردی، بلکه ابزاری برای کنترل جامعه است. توماس جفرسون، در نامهای در سال ۱۸۱۷ نوشت: «دانش قدرت است، دانش امنیت است، دانش شادی است» و از آن برای ترویج آموزش عمومی و تاسیس دانشگاه ویرجینیا استفاده کرد، جایی که باور داشت آموزش همگانی جامعه را قدرتمند میکند. در قرن نوزدهم، نویسندگانی مثل جی. اس. بلکای در کتاب On Self-Culture آن را نقد کردند و گفتند این عبارت فقط وقتی درست است که دانش اصلیترین نیاز باشد، نه همیشه. حتی ضربالمثل مکمل «دانش کم، خطرناک است» از الکساندر پوپ در قرن هجدهم، هشدار داد که دانش ناقص میتواند قدرتمند اما ویرانگر باشد. در قرن بیستم، این ایده به دنیای فنی کشیده شد؛ مثلا در مجله Science and Mechanics در ۱۹۴۳، نوشتند که تقاضای کتابهای فنی گواه این است که «دانش قدرت است» و آن را به مهارتهای عملی مثل ساخت لوازمخانگی مرتبط کردند. اما نقدهای مدرن، عمق بیشتری به آن دادند. میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، در کتابهایی مثل Discipline and Punish و مصاحبههای دهه ۱۹۸۰، مفهوم نسبت قدرت به دانش را معرفی کرد: «دانش خنثی نیست، بلکه همیشه در روابط قدرت شکل میگیرد و قدرت را بازتولید میکند.» فوکو نهادهای آموزشی و علمی را ابزارهای سلطه میدید که سلسلهمراتب را تقویت میکنند، اما در آثار بعدیاش مثلThe Subject and Power ، گفت قدرت محلی و ناپایدار است و مقاومت بخشی از آن است و دانش میتواند برای آزادی فردی استفاده شود. پیر بوردیو هم با مفهوم عادتواره، نشان داد که دانش میتواند خشونت نمادین ایجاد کند و نابرابریها را ماندگار کند. در دوران دیجیتال امروز، این عبارت به مدلهای اقتصادی گره خورده، جایی که شرکتهای بزرگ از دادهها برای قدرت اقتصادی استفاده میکنند، اما منتقدان مدرن مثل نویسندگان New Scientist در ۲۰۰۶ هشدار دادند که اگر دانش قدرت است، چرا قدرت اغلب از ثروت یا روابط میآید، از نه دانش خالص؟
دانش در ایران
حالا این شعار را در ایران امروز ببینیم، جایی که گفتههایی مثل «ما بیشترین مقالات علمی را در جهان تولید میکنیم»، در رسانهها و سخنرانیها تکرار شده، یا اغلب با استناد به رتبهبندیهای منطقهای یا آمارهای انتخابی ایران را پیشرو در تولید دانش دانستهایم. اما وقتی این آمار را زیر ذرهبین ببریم، این ادعا بیشتر ابعاد خود را نشان میدهد. بر اساس دادههای Scopus تا سال ۲۰۲۵، ایران با حدود ۷۸ هزار مقاله، همچنان در رتبه ۱۵ جهانی قرار دارد. حتی در رشتههای خاص، مثل نانوتکنولوژی، ایران رتبه پنجم جهانی در تعداد مقالات را دارد، اما این آمار هم «بیشترین در دنیا» نیست. در SCImago ۲۰۲۵، ایران رتبه دوم را پس از ترکیه در کشورهای اسلامی دارد.
مغلطه بزرگ
اما درنظرگرفتن این آمار به عنوان رشد دانش، مغالطهای بزرگ است. چرا مغالطه؟ چون طبق نظریه بیکن، دانش قدرت است اگر کاربردی باشد، نه وقتی به رشد عددی و مقالات کمارزش منجر شود - مشکلی که گزارش Stanford›s Iran ۲۰۴۰ Project آن را مورد توجه قرار داده، با رشد ۵۰ برابری تعداد مقالات از ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۸ اما کاهش کیفیت آنها و حتی درنظرگرفتن مقالاتی که به دلیل دانش محضبودن، به نتیجه عملی نمیرسند. فوکو هم میگوید چنین دانشی میتواند ابزار کنترل و پروپاگاندا باشد، نه قدرت واقعی.
چه هستیم؟
اما آیا این پایان داستان است؟ نه، چون کلید واقعی قدرت در تبدیل این دانش به کاربرد صنعتی و عملی نهفته است. جایی که مقالات از دانشگاهها و پژوهشکدهها به کارخانهها و بازار میرسند و دانش به محصولات، شغل و رشد اقتصادی تبدیل میشود. در ایران و در سال ۲۰۲۵، وضعیت تبدیل دانش هنوز ضعیف به نظر میرسد ( Global Innovation Index (GII ۲۰۲۵ ایران را با امتیاز ۲۸.۹ در رتبه ۶۴ از ۱۳۳ کشور قرار داده (پایینتر از متوسط جهانی معادل ۳۱.۵۷) و متاسفانه امتیاز کشور نیز از ۳۰.۰۷ در ۲۰۲۴ کاهش یافته است. در خروجیهای نوآوری رتبه ۴۸ را داریم، اما در ورودیهای مهم آن شامل بودجه نوآوری و آموزش، رتبه ۸۵ که یعنی زیرساختها لنگ میزنند. تعداد پتنتها حدود ۱۰ هزار عدد در سال است، در مقایسه با ۱.۶ میلیون پتنت ثبت شده در چین و سهم اقتصاد دانشبنیان در GDP کمتر از پنج درصد است. چالشها عمیقاند: تحریمها که دسترسی به فناوری خارجی، سرمایهگذاری و همکاریها را قطع کرده - مثلا در مقالهای از ۲۰۱۹، نشان داده شد که تحریمها ساختار سیاستهای علمی را تغییر داده و عملکرد را کاهش داده، دسترسی ایرانیان را به علوم کاربردی و فناوریهایی که برای رشد عملی لازم است محدود کرده و بنابراین متاسفانه باید با محدودیت شدید دستوپنجه نرم کنیم. کمبود ظرفیت جذب دانش در صنایع، جایی که شرکتها نمیتوانند فناوریها را به کار گیرند، منجر به مشکلات مدیریتی میشود؛ مسائلی مانند ناتوانی در نوسازی ابزارهای صنعتی، کاهش مصرف سوخت، بهینهسازی مصرف آب، بهینهسازی زنجیره تولید. سیاستهای ناپایدار که کمبود بلوغ بازار و تحریمهای داخلی را تشدید میکند. بهعنوانمثال نقشه علمی سلامت ایران در ۲۰۱۹ چالشهایی مثل سیاستگذاری ضعیف و تمرکز بر کمیت به جای کیفیت را نشان داد. بودجه تحقیقاتی کمتر از یک درصد GDP (در مقایسه با چهار درصد در کره جنوبی)، فرهنگ عدم ریسکپذیری و ارزیابی ناکارآمد عملکرد که بر کمیت تمرکز دارد نه کیفیت، پاشنه آشیل دانش صنعتی ما شده است. در تحول دیجیتال، موانع سختافزاری، فرهنگی و قانونی وجود دارد و حتی در کارآفرینی، چالشهایی مثل بازار نامشخص و ضعف انسانی به چشم میخورد. امری که در نهایت به عنوان مهاجرت در نیروی انسانی و ترک بازار به چشم میخورد.
ناامید نمیشویم
با این حال، نور امیدی در انتهای این تونل هست. ایران پتانسیل بالایی دارد. با نیروی انسانی جوان، بازار داخلی بزرگ و پیشرفتهایی در بخشهای خاص، میتوان بسیاری از این مشکلات را حل کرد. مثلا در ۲۰۲۵، شرکتهای دانشبنیان به صادرات ۶۰۰ میلیوندلاری رسیدهاند، با رشد چشمگیر در اکوسیستم نوآوری مواجه هستیم. در صنعت نفت، شرکتهای دانشبنیان فعالیتهای بسیاری را مانند ساخت کاتالیستهای صنعتی با نانوتکنولوژی آغاز کردهاند که حتی به روسیه نیز صادر شده است. در هوش مصنوعی، ایران در کاربردهای امنیت و اقتصاد رتبه دوم در منطقه را برای توسعهدهندگان و رتبه چهارم را برای شرکتها ثبت کرده است. دانشبنیانها در انرژی پاک، مثل تولید برق پاک و در سلامت، مثل سیستمهای تصفیه صنعتی آبوهوا، موفقیتهای بسیاری به دست آوردهاند. در بیوتکنولوژی و SaaS، سرمایهگذاریهای متعددی انجام شده و در زنجیره تامین فولاد یا بانکداری، مدلهای مدیریت دانش تحول عظیمی ایجاد کرده است. حتی در صنایع سنتی مثل فرش ابریشم یا گردشگری سلامت، شبکههای دانشی نوآوریهایی به همراه آورده است. سازمانهای واسطه نوآوری مانند صندوقهای نوآوری، شتابدهندهها و ارتباطهای صنعت و دانشگاه درحالرشد هستند.
چه کنیم؟
برای تغییر واقعی، باید از تجربیات جهانی الهام بگیریم. کانادا با بودجههای مشترک صنعت و دانشگاه، دانش را به کاربرد تبدیل میکند؛ سوئد تحقیق پایه را به عملی تغییر میدهد؛ ایالات متحده در فناوری، عملکرد صنعتی را کیفی میکند؛ انگلیس با تلاش در تحققIndustry ۴.۰ سعی میکند موفقیت کسب کند. راهکارهایی که از تمام این تجربیات میتوان به دست آورد، این است که با افزایش تسهیلات و جوایز مشارکتی، ریسکپذیری و تمرکز بر کیفیت و ایجاد فضای بهتر برای اجرای ایدههای مناسب علمی صنعتی راه را برای تبدیل «دانش» به «قدرت» واقعی فراهم کنیم.
در نهایت «علم قدرت است» نه شعار تنها، بلکه نقشه راه است. برای ایران با پتانسیلهایش، فرصت هست تا دانش را از کاغذ به قدرت واقعی تبدیل کند. اما بدون غلبه بر چالشها، این قدرت در حد رویا میماند.
نظر شما