۱ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۰
کد خبر: ۱۷٬۲۸۹

در دیدار اخیر با اعضای هیات دولت (۱۶/۰۶/۱۴۰۴)، مقام رهبری دو جمله کلیدی بیان کردند که در کنار هم، نقشه راه خروج از بحران کنونی را ترسیم می‌کنند: «دوستانی از مسئولان که با مردم حرف می‌زنند، راوی قدرت و قوت کشور باشند، راوی ضعف‌ها نباشند» و «مهم‌ترین مولفه‌های قدرت ملی، روحیه و انگیزه و یکپارچگی ملت است.» کنار هم قرار دادن این دو جمله، ما را به یک نتیجه می‌رساند: یکپارچگی ملی، در سایه روایتگری امیدآفرین شکل‌می‌گیرد.

جنگ روایی؛ میدان نبرد نامرئی

آگاه: اما چرا رهبری بر «روایتگری قدرت» تاکید کردند؟ چون می‌دانند که در دنیای امروز، نبرد واقعی بر سر روایت‌هاست. کشوری که در ذهن مردمش ضعیف، ناامید و از هم‌پاشیده به نظر برسد، حتی اگر واقعا قدرتمند باشد، شکست خورده است. برعکس، کشوری که مردمش به قدرت، توانایی و یکپارچگی‌شان ایمان داشته باشند، حتی در سخت‌ترین شرایط هم ایستادگی می‌کنند.
در جنگ‌های کلاسیک، قدرت نظامی تعیین‌کننده بود. اما در جنگ‌های نوین، قدرت روایت است که برنده را مشخص می‌کند. دشمن این را می‌داند، به همین دلیل هر روز میلیاردها دلار برای تولید روایت ضعف ایران هزینه می‌کند: «اقتصاد ایران در حال فروپاشی است»، «مردم ایران ناراضی‌اند»، «نظام در آستانه سقوط است.» اینها نه بر اساس واقعیت، بلکه برای ساختن یک واقعیت روانی تولید می‌شوند.
حالا سوال این است: ما در برابر این جنگ روایی، چه موضعی می‌گیریم؟ متاسفانه گاهی خود ما، ناخواسته، به روایت دشمن کمک می‌کنیم. وقتی یک مسئول پشت میکروفون می‌رود و فقط از مشکلات حرف می‌زند، وقتی یک روزنامه‌نگار تیتر اول صفحه را به بدترین خبر اختصاص می‌دهد، وقتی یک اقتصاددان در تلویزیون فقط ضعف‌ها را برمی‌شمارد، همه اینها، ناخواسته، در خدمت روایت دشمن قرار می‌گیرند.
رهبر انقلاب این را به‌خوبی درک کرده‌اند که «راوی ضعف بودن» چه آسیب عظیمی به یکپارچگی ملی می‌زند. وقتی مردم مدام می‌شنوند که «همه چیز بد است»، «هیچ کاری از دستمان برنمی‌آید»، «کشور رو به نابودی است» چه انتظاری می‌توان داشت جز ناامیدی و پراکندگی؟
اما روایتگری امیدآفرین به چه معناست؟ آیا یعنی انکار مشکلات؟ خیر. خود رهبری فرمودند: «بله، ما ضعف داریم، نقص داریم، کمبود داریم؛ کدام کشور ندارد؟» روایتگری امیدآفرین یعنی متعادل بودن، یعنی در کنار گفتن مشکلات، از ظرفیت‌ها، توانایی‌ها و دستاوردها هم سخن گفتن. یعنی به مردم نشان دادن که «بله مشکل داریم، اما راه‌حل هم داریم و داریم پیش می‌رویم». یعنی ایجاد امید در کنار واقع‌بینی.

یکپارچگی ملی؛ سرمایه اصلی
حالا به سراغ دومین جمله کلیدی رهبری برویم: «مهم‌ترین مولفه‌های قدرت، روحیه و انگیزه و یکپارچگی ملت است.» این جمله، یک حقیقت اساسی را بیان می‌کند: در نبرد بقا، نه سلاح، نه پول، بلکه «انسجام ملی» تعیین‌کننده است.
نگاهی به تاریخ بیندازیم. ویتنام با کدام سلاح آمریکا را شکست داد؟ با یکپارچگی ملی. افغانستان با چه ابزاری شوروی و سپس آمریکا را بیرون کرد؟ با انسجام اجتماعی. ایران چگونه در جنگ تحمیلی در برابر حمایت جهانی از صدام ایستاد؟ با وحدت ملی. اما یوگسلاوی با وجود ارتش قدرتمند چرا فروپاشید؟ چون یکپارچگی نداشت. عراق با وجود نفت و ثروت چرا اشغال شد؟ چون انسجام ملی نداشت. لیبی با وجود درآمدهای نفتی چرا در هرج و مرج فرو رفت؟ چون تفرقه بر وحدت غلبه کرد.
پس یکپارچگی ملی، نه یک شعار، بلکه مهم‌ترین سلاح دفاعی یک کشور است. اما این یکپارچگی با چه ساخته می‌شود؟ با روایت مشترک. با احساس هویت مشترک. با ایمان به توانایی جمعی و همه اینها، محصول «روایتگری امیدآفرین» است.

چگونه روایت، یکپارچگی می‌سازد؟
اینجاست که رابطه عمیق میان «روایتگری امیدآفرین» و «یکپارچگی ملی» آشکار می‌شود: اول، روایت مشترک هویت می‌سازد: وقتی همه می‌شنویم که «ما یک ملت توانمندیم»، «ما در تاریخ به چالش‌های بزرگ‌تر غلبه کرده‌ایم»، «ما ظرفیت‌های بزرگی داریم» این روایت، یک هویت مشترک می‌سازد. هویت مشترک یعنی احساس تعلق، احساس «ما» و همین «ما» است که پایه یکپارچگی ملی است.
دوم، روایت امیدآفرین، اعتماد می‌سازد: یکپارچگی بدون اعتماد ممکن نیست. اگر من فکر کنم «این کشتی دارد غرق می‌شود»، چرا باید با دیگران همکاری کنم؟ هرکس به فکر نجات خودش می‌افتد. اما اگر باور داشته باشم که «ما می‌توانیم از این طوفان عبور کنیم»، آنگاه انگیزه همکاری پیدا می‌کنم. روایتگری امیدآفرین، این اعتماد را ایجاد می‌کند. اعتماد به کشور، اعتماد به مسئولان، اعتماد به هم‌وطنان و مهم‌تر از همه، اعتماد به آینده.
سوم، روایت قدرت، دشمن‌شناسی را تقویت می‌کند: وقتی مدام از ضعف خودمان حرف می‌زنیم، دیگر دشمن را فراموش می‌کنیم و به جان هم می‌افتیم. گروه‌ها و جریان‌های مختلف یکدیگر را مقصر می‌دانند. اما وقتی از قدرت خودمان سخن می‌گوییم، دشمن را به یاد می‌آوریم: «ما قدرتمندیم، پس چرا در این وضعیت هستیم؟ چون دشمنی هست که می‌خواهد ما را تضعیف کند.» این دشمن‌شناسی روشن، ملت را دور هم جمع می‌کند. وقتی دشمن خارجی را می‌شناسیم، دیگر دشمنی داخلی نمی‌سازیم.
چهارم، روایت امیدآفرین، انگیزه عمل ایجاد می‌کند: یکپارچگی صرفا احساسی نیست؛ باید به کنش تبدیل شود. مردمی که امیدوارند، تلاش می‌کنند. کارآفرینی که امیدوار است، سرمایه‌گذاری می‌کند. جوانی که امیدوار است، ازدواج می‌کند و فرزند به دنیا می‌آورد. معلمی که امیدوار است، با عشق درس می‌دهد. این کنش‌های فردی، وقتی جمع شوند، موتور حرکت ملی را روشن می‌کنند.
پنجم، روایت قدرت، غرور ملی را احیا می‌کند: ملتی که به خودش افتخار کند، متحد می‌ماند. ملتی که از خودش شرم کند، پراکنده می‌شود. وقتی از دستاوردهای علمی جوانان ایرانی حرف می‌زنیم، وقتی از پزشکان فداکار حرف می‌زنیم، وقتی از مهندسانی حرف می‌زنیم که با امکانات محدود، معجزه کرده‌اند؛ این روایت‌ها غرور ملی را زنده می‌کنند و غرور ملی، چسب جامعه است.

مسئولیت سنگین روایتگران
یکپارچگی ملی در خلأ شکل نمی‌گیرد. یکپارچگی ملی ساخته می‌شود و ابزار ساختن آن، «روایتگری امیدآفرین» است. رهبر انقلاب این نکته کلیدی را به ما یادآور شدند: مهم‌ترین سلاح ما، نه موشک است و نه پول، بلکه «روحیه، انگیزه و یکپارچگی ملت» است و این سلاح، با «روایتگری امیدآفرین» ساخته می‌شود.
حالا مسئولیت سنگینی بر دوش کسانی است که با مردم حرف می‌زنند: مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس، روزنامه‌نگاران، اساتید دانشگاه، روحانیون، فعالان فضای مجازی و حتی هر فردی که در جمعی سخن می‌گوید.
رهبری خطاب به این افراد فرمودند: «راوی قدرت و قوت و امکانات کشور باشند، راوی ضعف‌ها نباشند.» این یک دستور شرعی-سیاسی است. چون روایتگری ضعف، خیانت به امنیت ملی است. شاید ناخواسته، شاید با نیت خیر، اما خیانت است. البته این به معنای سانسور واقعیت نیست. مشکلات باید گفته شوند، اما در کنار راه‌حل. ضعف‌ها باید بیان شوند، اما در کنار قوت‌ها. انتقاد باید بشود، اما با بیان امید. این هنر است؛ هنر متعادل سخن گفتن. این مسئولیت است؛ مسئولیت ملی و دینی.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.