اگر بخواهیم موضوع زن در غرب و به اصطلاح غرب مدرن، غربی که از دوران صنعتی شدن و عصر روشنگری شروع شد توصیف کنیمT تناقض‌ها و تضادهای بسیاری در رویکرد به زن قابل مشاهده است.

نگاه غرب به زن و اصالت ایدئولوژی سود و سرمایه

آگاه: این تناقض‌ها منجر به افراط و تفریط‌های بسیاری در موضوع زنان شده و آسیب‌ها و پیامدهای جدی برای زندگی زنان به همراه داشته است. از نمونه‌های تناقض آن است که در روزگاری در همین یکی، دو قرن پیش در دنیای غرب برای زنان «ایدئولوژی خانه‌نشینی» به عنوان مسیری برای «زن ایده‌آل» بودن مطرح می‌شد و با تفکیک کردن حوزه عمومی و خصوصی، از نقص زنان برای حضور در عرصه فعالیت‌های عمومی پرده‌برداری می‌کردند و به همین دلیل از حضور منع می‌شدند. در حالی که در همان زمان چرخ‌های صنعت تازه راه افتاده غرب برای بازار کار به دنبال نیروی ارزانی بود که زنان بخش مهمی از آن نیرو را تامین می‌کردند و به دنبال کشاندن زنان به حوزه کار بودند. این رویکردهای متضاد فقط خاص صاحبان سرمایه و قدرت نبوده است بلکه متفکران و اندیشمندان غربی را هم دربر می‌گرفت. در زمانی که خردورزی و انسان‌مداری محور شروع دوران مدرن در غرب بود اندیشمندان مهمی همچون ژان ژاک روسو معتقد بودند «قوه تعقل زنان برای درک اندیشه‌های تجریدی کاملا ضعیف و ناقص است.» اساسا در تفکر مدرن کلاسیک حقوق زنان جایی نداشت. به همین دلیل تا ۱۵۰ سال پس از انقلاب فرانسه و برپایی جمهوری مدرن سکولار در فرانسه زنان در این کشور حق رای نداشتند. شاید گفته شود نگاه‌های مختلف همیشه وجود داشتهT مهم نتیجه است دقیقا آنچه در خصوص زن در غرب قابل توجه است این موضوع است که تضادهای بینشی و نگرشی و رفتاری نسبت به موضوع زن سبب شده نظام سرمایه‌داری که مبتنی بر سود و منفعت شکل گرفته است و در دوران مدرن و پسامدرن نظام غالب دنیای غرب را شکل داده است از این تضادها نهایت سوءاستفاده را داشته باشد و عملا زن کالایی شود که اهداف نظام سرمایه‌داری را برآورده می‌کند. از این رو، امروزه شعارهای زیبایی همچون آزادی زن، اختیار زن و بدن من در حالی بیان می‌شود که استثمار و شی‌وارگی زنان در عرصه‌های مختلف جامعه غربی به عنوان امری مسلم مشاهده می‌شود و به نوعی هر کدام بهای دیگری فرض می‌شود و به راحتی در فرآیند جامعه‌پذیری زنان و مردان وارد می‌شود.
اختیار زن بر بدن در حالی مهم می‌شود که نظام نئولیبرالیسم بدن زن را بهترین ابزار برای پیشبرد اهداف خود در فیلم، رسانه، تبلیغات و حتی در سیاست و جامعه استفاده می‌کند. در مراسم‌های رسمی سیاسی فرم پوشش مردان یک شکل است در حالی که در اینگونه مراسم‌ها، زنان باید صحنه‌ای از مسابقه برندها و مارک‌های لباس را به نمایش بگذارند. در هر حال برخی با اتکا بر موضوع عاملیت زنان و عدم انفعال زنان، بر رویکرد غربی به زن مهر تایید می‌زنند و با توجیه عقلانی (از نوع رویکرد نظری مدرن) زنان را انسان‌های آزادی می‌دانند که با یک محاسبه عقلانی از نوع سود و ضرر اینگونه انتخاب کرده‌اند که آزادی (آن هم از نوع القا شده آزادی مطلق) اینقدر ارزشمند است که بهره‌کشی و تبعیض را در ابعاد دیگر بپذیرند. در پاسخ اینگونه استدلال‌ها بیان چند سوال ضروری است: تعریف آزادی چیست؟ آیا در زندگی اجتماعی و روابط چیزی به نام آزادی مطلق می‌تواند وجود داشته باشد؟ در رابطه دوگانه ساختار و عاملیت مگر می‌توان فقط عاملیت را دید و ساختارهای شکل‌دهنده که در دنیای غرب با محور لیبرالیسم و نئولیبرالیسم شکل گرفته در انتخاب‌های زنان تاثیر نداشته باشد؟ در واقع مرتبط کردن آزادی و اختیار زن به مفهومی به نام عاملیت در دنیای غرب توجیهی برای پوشاندن اهداف استثماری در جهت استفاده از زنان است. بنابراین چارچوب اصلی نگاه غرب به زن را همان ایدئولوژی سود و سرمایه تشکیل می‌دهد بنابراین زن با تمام ظرفیت‌ها و استعداد و اختیاراتش، کالایی دیده می‌شود تا بتواند کارکرد درستی برای نظام مسلط باشد. درست است در فضای جامعه غربی زنانی هم توانسته‌اند گوهر ناب خود را به عنوان انسان ارزشمند دریابند و از فضای غالب تفکری به دور باشند لیکن مسائل و چالش‌های زندگی زنان غربی حاکی از گرفتار شدن اغلب آنها در قواعد حکمرانی شیء ‌انگاری است.

آزادی غربی و تناقض‌های درونی
درون‌مایه آزادی زن در غرب منعکس کننده ایدئولوژی لیبرالیسم و فمینیسم لیبرال است که در خود تناقض‌های جدی درونی دارد. از این جهت، ادعای برابری زن و مرد در همه عرصه‌های اجتماعی مطرح می‌شود و از سوی دیگر برابری حقوق و جایگاه با رویکرد (مبادله‌ای) نظام سرمایه باید همخوانی داشته باشد. از این منظر است که ظاهرا درون‌مایه آزادی زن غربی برابری زن و مرد در جامعه و اختیار کامل زن بر خود را نشان می‌دهد لیکن در عمل بازتولید کننده ارزش‌های نظام سرمایه‌داری لیبرال است که اساس آن سوداگری و کسب منفعت است و پیامدهای متضادی دارد. از یک طرف جنس‌زدایی و جنسیت‌زدایی و شبیه‌سازی زنان به مردان بدون لحاظ تفاوت‌هاست و فارغ کردن زنان از - به اصطلاح آنها - همه قیودی است که او را از خدمت به نظام مسلط سرمایه‌داری منع می‌کند. از سوی دیگر استفاده ابزاری از جنسیت و جنسی کردن جامعه و نگاه کالایی به جنسیت زنانه رخ می‌دهد چرا که سود کارخانه‌های لوازم آرایشی و برندهای پوشاک و صنعت زیبایی و جراحی پلاستیک و منفعت اصحاب قدرت و ثروت تعیین کننده آزادی می‌شود. بنابراین ساده‌انگاری است که مفهوم زیبا و فطری آزادی را رهاورد دنیای غرب برای زنان بدانیم بلکه آزادی دستاویزی برای غرب است تا بتواند آزادی واقعی زن که همان آزادی فکر و اندیشه و عمل به عنوان یک انسان است را محدود کند و صرفا در چارچوب منافع نظام سرمایه‌داری از آن استفاده کند.

آزادی پوشش و تنزل نگاه به زن
از قرن نوزدهم به بعد در شرایطی که زنان در غرب حتی حق مالکیت بر خود را نداشتند و استیفای حقوق زنان و مبارزه علیه تبعیض به طور عمومی مطرح شد، یکی از محورهای اصلی که فمینیست‌های موج اول هم دنبال می‌کردند اصلاح لباس بود. آنها ادعا داشتند که آنگونه پوشش و لباس مانع حضور و فعالیت زنان در عرصه عمومی می‌شود! با شکل‌گیری موج دوم فمینیست در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی، موضوع آزادی لباس و پوشش و روابط آزاد زن و مرد بیشتر از گذشته زن غربی را درگیر کرد. در یک برداشت سطحی، آزادی زنان امروزه نتیجه آن تلاش‌ها از جمله اصلاح پوشش پنداشته می‌شود، لیکن تجربه زیسته زن غربی چه میزان برابری نقش و جایگاه را در خانواده و جامعه ناشی از بی‌پوششی نشان می‌دهد؟ فعالیت جدی جریان‌های مختلف فمینیستی در چند دهه اخیر در غرب برای دستیابی به برابری و زدودن نگاه دون پایه به زنان که هدف فمینیست‌های نخستین بوده و نقدهای جدی مطالعات فمینیستی به نگاه‌های فرودستانه به بازنمایی و عاملیت زنان در رسانه و تلاش‌های مستمر زنان برای حقوق و دستمزد یکسان و فرصت‌های برابر در عرصه اشتغال و آسیب‌های جدی در حوزه خانواده و روابط خانوادگی نمونه شواهدی بر این ادعاست که زنان با آزادی پوشش به نقش و جایگاه یکسان در جامعه دست‌نیافتند. آزادی پوشش و روابط جنسی در غرب برای زنان نه تنها تحفه‌ای به ارمغان نیاورده بلکه آنها را در معرض بیشتر آزار و اذیت و تعرض قرار داده است. آزادی پوشش نه تنها جایگاه فرادستی برای زنان نداده است بلکه با توجه به اجتماعی شدن امر بدن زن، تنزل رویکرد به زن و متمرکز شدن بر بدن در روابط اجتماعی را به همراه داشته است.
در همین راستا مطالعه تطبیقی زن در غرب و در ایران به خصوص در دهه‌های اخیر نشان می‌دهد موضع ما نسبت به موضوع زن در رویکرد غربی باید تهاجمی باشد، نه تدافعی. همانطور که رهبری بیان فرمودند ما در قضیه زن طلبکار هستیم که چگونه انسانیت، شانیت و کرامت زن در نگاه غرب مدرن به تاراج رفته است در حالی که مدعی حقوق زنان هم هستند. برای اجرای این راهبرد یعنی تهاجم به موضع زن در غرب باید سناریوی دقیق و هوشمندانه طراحی و بر اساس قواعد علمی عملیاتی کرد. اولین گام در طراحی این سناریو، پرده‌برداری از ساختار تبعیض‌آمیز غربی است که زن را به اسارت صاحبان قدرت و سرمایه درآورده است. در این مرحله باید از شبکه درهم پیچیده قدرت، ثروت و گفتمان آزادی و اختیار زنان رونمایی شود. گفتمانی که در بستر تاریخی اجتماعی غرب مدرن شکل گرفته و در لایه‌های عمیق و غیر سطحی آن، کالا انگاری زن و شهروند درجه دومی آن معنا بخش است. دومین گام و البته مهم‌ترین گام در انجام این تهاجم به غرب، نشان دادن آلترناتیوها یا الگوهای بی‌بدیل برای زنان در غرب است. تهاجم فقط با نقد رویکرد متقابل کامل نمی‌شود نیاز به ابداع و الگوسازی است. در حوزه زنان، الگوی سوم زن ایرانی که الگوی نه شرقی نه غربی است نگاهی به زن را معرفی می‌کند که فارغ از نگاه‌های جنسی و جنسیتی، اختیار و آزادی برای زنان قائل است در حالی که در قواعد این نگاه سود و منفعت لیبرالیسم جایی ندارد. در گفتمان الگوی سوم زن، انسانیت و کرامت زن دال مرکزی را تشکیل می‌دهد. ما حتما می‌توانیم روی الگوی سوم زن به عنوان آلترناتیو زن غربی متمرکز شویم و در سطح جهانی گفتمان‌سازی کنیم لیکن لازم است ابتدا الگوی سوم زن در شریان‌های مختلف جامعه ایران و در قوانین و قواعد فرهنگی و اجتماعی جریان پیدا کند. چه بسیار زنانی که در جامعه امروز ایران تجلی از الگوی سوم زن هستند که نه تنها نیاز به تصویر کشیدن آنهاست، بلکه چارچوب‌های فرهنگی اجتماعی حقوقی متناسب با این الگو باید ایجاد شود تا پیروی از این الگو فقط به سبب باور دینی و انقلابی عده‌ای نباشد بلکه به عنوان الگوی نجات‌بخشی برای همه زنان معرفی شود؛ الگویی که همراه با عزت، کرامت و به دور از آسیب‌های اجتماعی و حقوقی است که الگوهای قبلی زنان داشته‌اند. البته که فقط قوانین تغییر ایجاد نمی‌کنند، تغییر رویکرد به موضوع زن از مقوله تغییرات فرهنگی است که بسیار مهم است. زمانی ورود عرصه‌های مختلف علمی، دانشگاهی و فرهنگی در تهاجم به موضع غرب در موضوع زن اثرگذار و نتیجه‌بخش است که ساختارها و نهادهای مربوطه از سیطره نگاه‌های جنسیت‌زده‌ای که همچنان باور به نقش و جایگاه زنان در عرصه اجتماع ندارند، رها شود.

الگوی سوم
برخی در داخل به دنبال ترویج الگوهای غربی در قبال زنان هستند و این یک تهدید مهم است. در همین راستا و با توجه به تهدید مذکور؛ باید اشاره کنیم که رهبر انقلاب چندیست بر موضوع قوی شدن بسیار تاکید دارند. این قوی شدن باید در همه عرصه‌ها اتفاق بیفتد. اگر چه لازم است از منظر جنگ‌شناختی، در خصوص مقابله با مروجان الگوهای غربی زن ورود پیدا کرد و بسترهای مهم ترویج این الگوها از جمله رسانه و شبکه‌های اجتماعی را مورد توجه و بررسی قرار داد و راه‌های مقابله در این بسترها طراحی شود، لیکن ما در حوزه قوانین و سیاست‌گذاری‌های حوزه زنان نیاز به قوی شدن داریم. زمانی که قوانین و سیاست‌گذاری‌های حوزه زنان منعکس کننده کرامت و ارزش انسانی آنان باشد و به دنبال حل مسائل و آسیب‌های زنان باشد قطعا بهترین شیوه تبیین و ترویج است. آنگاه که در جامعه از منظر الگوی سوم، زن، نقش‌آفرین اصلی خانواده و عضو موثری از جامعه در نظر گرفته شود و این حضور در عرصه‌های مختلف خانوادگی و اجتماعی تبدیل به ارزش شود و برنامه‌ریزی‌ها در جهت فراهم کردن فضای کنشگری مطلوب و بدون مانع باشد، بهترین نوع تقابل با الگوهای غربی رقم خواهد خورد. به جرات می‌توان گفت با اتکا به منظومه فکری رهبری در اهمیت موضوع زنان، قوی شدن در حوزه زنان در دو ساحت نظری و سیاست‌گذاری یکی از مهم‌ترین راهکارها برای تهاجم غرب در عرصه فرهنگی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.