آگاه: امروز، بحث حول محور حجاب، چه در فضای عمومی ایران و چه در گفتمانهای جهانی، اغلب به دوگانههای خشک و بیثمر «فرهنگ در برابر اقتصاد» یا «اجبار در برابر اختیار» محدود شده است. با عبور از این تقابلهای بیحاصل، عیان میشود که فهم عمیق و تدبیر عالمانه مسئله حجاب، مستلزم نگاهی سیستمی و «پیوستاری» است که در آن، ابعاد گوناگون وجود فردی و اجتماعی انسان (از اعتقادات معنوی و هویت فرهنگی تا دغدغههای معیشتی و موقعیت سیاسی) در هم تنیده و بر یکدیگر تاثیرگذارند.
اقتصاد یا فرهنگ؟ اختیار یا اجبار؟
متداولترین چارچوبهای تحلیل حجاب، آن را در یکی از دو الگوی محدود
جای میدهند. از یکسو، نگاه اقتصادی تقلیلگرا استدلال میکند که تا معیشت مردم سامان نگیرد و شکاف طبقاتی و تبعیض کاهش نیابد، پرداختن به مسائلی مانند حجاب بیثمر و حتی التهابزاست. در این دیدگاه، حجاب به عنوان یک «کالای لوکس فرهنگی» قلمداد میشود که اولویتی پس از نیازهای اولیه دارد. در سوی مقابل، نگاه فرهنگی صلب وجود دارد که معتقد است بسیاری از نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی، ریشه در بحران معنویت و سبک زندگی غربی دارد؛ بنابراین، تثبیت ارزشهایی مانند حجاب، پیشنیاز و بنیان هر اصلاح اقتصادی و اخلاقی است. هر دو دیدگاه، اگرچه بخشی از واقعیت را میبینند، اما با جداانگاری دو قلمرو «اقتصاد» و «فرهنگ»، رابطه دیالکتیک و تعاملی میان آنها را نادیده میگیرند.
ضرورت نگاه پیوستاری
انسان، موجودی بسیط و چندبعدی است که زندگیاش تاروپودی از رشتههای به همپیوسته اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و معنوی است. حجاب نیز به عنوان پدیدهای که در این بستر رخ میدهد، نمیتواند منفک از سایر ابعاد فهمیده شود. نگاه پیوستاری به ما نشان میدهد که انتخاب پوشش یک زن، همزمان تحت تاثیر عوامل گوناگونی مانند باورهای دینی و هویت شخصی او، جایگاه طبقاتی و امنیت شغلیاش، فضای سیاسی حاکم بر جامعه، جریانهای جهانی مد و فمینیسم و حتی کیفیت تعامل نهادهای حکومتی با شهروندان است. بنابراین، پرسش «اقتصاد مهمتر است یا حجاب؟» اساسا پرسش نادرستی است. پرسش درست این است که این دو و دیگر ابعاد، چگونه بر یکدیگر اثر میگذارند و راهکارهای جامع چه باید باشند؟
اقتصاد فرهنگ و فرهنگ اقتصادی
تاثیر متقابل اقتصاد و فرهنگ در حوزه حجاب، به وضوح قابل ردیابی است. از یکسو، فرهنگ بر اقتصاد اثر میگذارد و سبک زندگی و ارزشهای فرهنگی، بازاری عظیم برای صنایع پوشاک، مد و زیبایی ایجاد میکند. تقاضا برای انواع خاص پوشش (چه با گرایش دینی و چه سکولار) یک «تقاضای فرهنگی» است که مستقیم بر تولید، اشتغال و گردش مالی تاثیر میگذارد. از سوی دیگر، اقتصاد بر مواجهه با حجاب تاثیر میگذارد و از این رو احساس محرومیت نسبی یا بیعدالتی اقتصادی میتواند حجاب را از یک انتخاب معنوی به نماد تحمیل و سرکوب تبدیل کند و پذیرش درونی آن را کاهش دهد. نمونه ملموس، حرکتهای خودجوش مردمی مانند «مواسات» است که نشان داده چگونه یک ارزش فرهنگی (همدلی و کمک) میتواند محرک کنش اقتصادی موثر شود. البته عکس این رابطه نیز صادق است و سیاستهای اقتصادی که منجر به فقر یا شکاف طبقاتی شود، میتواند بستر فرهنگی جامعه را برای پذیرش یا رد هر هنجاری از جمله حجاب متشنج کند.
به سوی سیاستگذاری عادلانه و اثربخش
وقتی حجاب را در یک پیوستار کلی ببینیم، راهحلها نیز جامعتر و عادلانهتر خواهند شد. شهید مطهری با نکتهسنجی دقیق، به خوبی اشاره داشتند که معضلی مانند «ربا» صرفا یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه بیماری فرهنگی و اخلاقی عمیقی در جامعه ایجاد میکند. درباره حجاب نیز میتوان چنین استدلال کرد. از این رو سیاستگذاری یکپارچه به این معنا خواهد بود که نمیتوان و نباید تنها بر بعد قانونی و نظارتی تکیه کرد و از ابعاد دیگر غافل ماند. تحقق عدالت در این حوزه، مستلزم حرکت همزمان و متوازن در چند جبهه است. این یعنی توجه همزمان به ترویج دیالوگ و گفتمانسازی فرهنگی-دینی عمیق و عقلانی، تلاش جدی برای بهبود شرایط اقتصادی و کاهش نابرابریها (که مشروعیت و پذیرش عمومی را افزایش میدهد)، رعایت کرامت انسانی شهروندان در همه تعاملات و درک این واقعیت که هنجارهای فرهنگی در بستر اعتماد عمومی و رفاه نسبی، نهادینه میشوند.
بنا بر آنچه گفته شد، حجاب چه به مثابه یک تکلیف دینی و چه به عنوان یک واقعیت اجتماعی-سیاسی، پدیدهای تکبعدی و منفک نیست، پس تقلیل آن به یک مسئله صرفا اقتصادی یا صرفا فرهنگی، نه تنها راه به جایی نمیبرد، بلکه با ایجاد دوگانههای کاذب، امکان درک و مدیریت صحیح آن را از بین میبرد. آنچه نیاز است، گذار از نگاه جزیرهای به نگاه پیوستاری است؛ نگاهی که در آن، ابعاد مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زندگی انسان در ارتباطی دوسویه و پویا دیده میشوند. تنها با اتخاذ این منظر جامع است که میتوان از موضعی حکیمانه و عادلانه، هم به کرامت و انتخاب فردی احترام گذاشت، هم بسترهای اجتماعی نهادینهسازی ارزشها را فراهم کرد و هم از تبدیل شدن این موضوع به محملی برای تعارض و شکاف بیشتر در جامعه جلوگیری کرد. به یاد داشته باشیم که پاسخ به پیچیدگی موضوعات و مسائل اجتماعی، نه در سادهسازیهای فریبنده، که در فهم ژرفتر این درهمتنیدگیها نهفته است.
نظر شما