۳ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۳۲
کد خبر: ۱۹٬۱۳۱

اگر انقلاب اسلامی ایران را یک پیکره زنده تصور کنیم، بدون تردید «فرهنگ» روح حاکم بر این پیکره است. انقلابی که میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، ذات آن را «روح جهان بی‌روح» توصیف کرد و بیش از هر چیز بر بنیان یک دگرگونی عمیق فرهنگی و ارزشی استوار شد. اما امروز، پس از دهه‌ها، به نظر می‌رسد این روح، در تن نحیف بدنه انقلاب گرفتار آمده است؛ بدنه‌ای که از یک‌سو تحت حملات سنگین و حساب‌شده رسانه‌های بیگانه و سبک زندگی وارداتی قرار دارد و از سوی دیگر، از درون، توسط حجم انبوهی از فعالیت‌های فرهنگی صوری، نمایشی و فاقد عمق، ضعیف و فرسوده می‌شود.

آگاه: مسئله اینجاست که بسیاری از این فعالیت‌ها، با نیتی خیر اما با روشی نادرست، صرفا برای «پر کردن رزومه» و «گزارش‌دهی به نهاد بالادستی» طراحی می‌شوند و از پاسخ به پرسش بنیادین «آثار این کار بر قلب و ذهن مخاطب چیست؟» عاجزند.

شکاف میان ادعا و عمل در گفتمان فرهنگی
گفتمان رسمی انقلاب بر محور فرهنگ می‌چرخد و این مهم به‌عنوان «حلقه مفقوده گفتمان تمدنی» و ابزاری برای «صدور انقلاب» همواره مورد تاکید بوده است. رهبر انقلاب نیز بر ویژگی‌های کار فرهنگی مؤکدا تاکید کرده‌اند: تشکیلاتی بودن (به معنای نظم، تقسیم کار و عمل زنجیره‌ای)، زمان‌بندی مناسب و مهم‌تر از همه، پرورش نیروی انسانی انقلابی که «فتح‌الفتوح» نظام خوانده شده‌ است. اما واقعیت میدانی چه می‌گوید؟ متاسفانه بسیاری از همایش‌ها و گردهمایی‌های علمی-فرهنگی در کشور، نه تنها در ترسیم اهداف ابتدایی موفق نبوده‌اند، بلکه نتایج آنها تناسبی منطقی با اهداف ازپیش‌تعیین‌شده نداشته و نتوانسته‌اند به «هم‌افزایی علمی» یا «گفتمان‌سازی تمدنی» موثر بینجامند. این یعنی یک شکاف ساختاری بین آنچه در مقام آرمان و سیاست کلی اعلام می‌شود، با آنچه در مقام اجرا و پیامد رخ می‌دهد. علت این شکاف چیست؟ بخشی از پاسخ در فقدان معیارهای شفاف برای ارزیابی اثرگذاری نهفته است. وقتی موفقیت یک رویداد فرهنگی نه با «عمق تاثیر بر نگرش» که با معیارهای کمی سطحی سنجیده می‌شود، طبیعی است که انرژی مدیران و فعالان فرهنگی معطوف به همان معیارها شود.

گذار از کمیت‌گرایی سطحی به سنجش عمق تاثیر
برای خروج از این دور باطل، باید تعریف خود از «کار فرهنگی موثر» و معیارهای سنجش آن را بازنگری کنیم. یک اقدام فرهنگی موثر، پیش از هر چیزی باید دارای اصالت و خوداتکایی باشد، ریشه در ارزش‌های بومی جامعه داشته و از تقلید پرهیز کند. این کار باید مردم‌محور و اقناع‌کننده باشد، نه تحمیلی و دستوری. فرهنگ را نمی‌توان با بخشنامه پیش برد. همچنین، یک ویژگی ممیزه کار فرهنگی اصیل، «ماندگاری» آن است؛ اثری که پس از مدت کوتاهی محو شود، سرمایه‌گذاری را بر باد داده است. در کنار اینها، کارآیی و پرهیز از اسراف منابع، یک اصل اخلاقی و مدیریتی اجتناب‌ناپذیر است. اما شاید مهم‌تر از همه، توجه به تغذیه معنوی کنشگر فرهنگی است؛ فعالی که خود از سرچشمه‌ای زلال ننوشیده باشد، چگونه می‌خواهد دیگران را سیراب کند؟ ارزیابی این موثر بودن، نیازمند نگاهی دو سطحی است. در سطح اول، باید فرآیند و خروجی کار را سنجید. آیا مخاطب واقعی به درستی شناخته شده؟ کیفیت محتوا و اجرا در چه سطحی است؟ و آیا مشارکت حقیقی وجود دارد؟ اما این سطح کافی نیست. سطح دوم و تعیین‌کننده، سنجش پیامدها و نتایج است: آیا بینش یا نگرش مخاطب، عمیقا متحول شده است؟ آیا این تغییر نگرش، به عمل و رفتاری پایدار تبدیل شده؟ و نهایتا، آیا این کار، باعث ایجاد یا تقویت بسترهای پایدار فرهنگی شده است؟ پاسخ به این پرسش‌هاست که اثربخشی واقعی را مشخص می‌کند.

از گزارش‌سازی بی‌حاصل تا مهندسی اثرگذاری
برای عبور از وضعیت کنونی و گذار از «گزارش‌سازی» به «مهندسی اثرگذاری»، نیازمند تغییر نگرش و اقدامات عملی هستیم. نخست آنکه طراحی هر اقدام فرهنگی باید مبتنی بر یک «نظریه تغییر» باشد؛ زنجیره منطقی از ورودی‌ها تا تاثیر نهایی باید از پیش طراحی و مدل شود. دوم، اجرای نظام‌مند ارزیابی است که جنبه تشریفاتی نداشته و با ابزارهای کمی و کیفی، اثرگذاری را در بازه‌های زمانی مشخص بسنجد. سوم، رسانه‌های جمعی داخلی باید مسئولیت‌پذیری بیشتری یابند و به جای دنباله‌روی از نیازهای کاذب، در ساختن هویت نوین انقلابی پیشگام شوند و چهارم، سیستم تشویق و ارتقا باید به شاخص‌های «عمق اثرگذاری» گره بخورد، نه صرفا به «تعداد فعالیت‌ها». فرهنگ انقلاب، امروز در محاصره دو جبهه است، هجمه بیرونی رسانه‌های مهاجم و فرسایش درونی ناشی از بی‌برنامگی، کم‌اثری و روزمرگی. نجات این روح حیاتی، نیازمند جراحی در روش، در معیارها و در انگیزه‌هاست. باید شجاعت این را داشته باشیم که بسیاری از روال‌های کنونی را که تنها مصرف‌کننده منابع و انرژی هستند، متوقف کنیم و به جای آن، روی طرح‌ها و نیروهایی سرمایه‌گذاری کنیم که قادرند در عمق جان نسل جوان نفوذ کرده، باور ایجاد کنند و رفتار پایدار شکل دهند. این تنها راه تبدیل تهدیدهای پیرامونی به فرصتی برای نوزایی گفتمان فرهنگی انقلاب است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.