آگاه: تجربهای که هم در دوران پیش از انقلاب اسلامی و هم در چهار دهه پس از آن بارها و بارها خود را نشان داده و هر بار بر اهمیت این اصل افزوده است. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با رئیسجمهور و اعضای دولت دوازدهم در مردادماه ۱۴۰۰، بر همین نکته تاکید کردند و فرمودند: «این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند.»، این سخن نهتنها یک هشدار سیاسی بلکه نوعی تبیین از یک قاعده ثابت در روابط ایران و غرب است. برای درک اهمیت این موضوع باید به عقب برگردیم. تاریخ معاصر ایران، مشحون از نمونههایی است که نشان میدهد اعتماد به قدرتهای غربی، نهتنها به نفع ملت ایران نبوده، بلکه هر بار به زیان کشور تمام شده است. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق، یکی از روشنترین نمونههاست. آمریکاییها که ابتدا خود را حامی ملیشدن صنعت نفت معرفی میکردند، در نهایت با همکاری انگلیس و عوامل داخلی، دولت منتخب مردم را ساقط کردند و ایران را برای ۲۵ سال دیگر زیر سلطه دیکتاتوری پهلوی قرار دادند. این خیانت بزرگ، نخستین زخم جدی اعتماد به آمریکا در حافظه جمعی ملت ایران بود. پس از آن نیز نمونههای دیگری رخ داد؛ از قراردادهای نظامی و امنیتی که ایران را به پایگاه منافع آمریکا در منطقه بدل کرد تا سیاستهای اقتصادی و فرهنگیای که استقلال کشور را تضعیف میکرد. غربیها هرگز ایران را بهعنوان یک ملت مستقل به رسمیت نشناختند، بلکه آن را ابزاری برای پیشبرد اهداف خود در خاورمیانه میخواستند. همین تجربهها، بذر بیاعتمادی به غرب را در نهضت امام خمینی (ره) و در متن انقلاب اسلامی کاشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، ملت ایران تصمیم گرفت بر پایه استقلال و نفی سلطهپذیری حرکت کند. شعار «نه شرقی، نه غربی»، دقیقا محصول همین تجربههای تاریخی بود. با این حال، طی چهار دهه گذشته جریانهایی در داخل کشور گاهی کوشیدهاند با اعتماد دوباره به غرب، مشکلات کشور را حل کنند. توافق هستهای برجام یکی از مهمترین نمونههای اخیر بود. دولت یازدهم و دوازدهم سرمایه اصلی سیاست خارجی خود را بر مذاکره و توافق با آمریکا و اروپا گذاشتند، به امید آنکه این توافق بتواند تحریمها را رفع و گرههای اقتصادی را باز کند. اما نتیجه چه شد؟ آمریکا بهراحتی از برجام خارج شد، اروپا نیز نتوانست به تعهدات خود عمل کند و ایران بار دیگر متضرر شد. این تجربه بار دیگر نشان داد که غرب نهتنها قابل اعتماد نیست، بلکه هر جا فرصتی بیابد، به ایران ضربه میزند. همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، «آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند.» در واقع، مسئله غرب با ایران، مسئلهای ماهوی و هویتی است. مشکل آنان با ما صرفا بر سر یک قرارداد یا یک موضوع مقطعی نیست؛ آنان اساسا با یک ایران مستقل و انقلابی مشکل دارند. بنابراین بیاعتمادی به غرب، یک انتخاب سیاسی کوتاهمدت نیست، بلکه راهبردی است که باید در همه عرصهها، اعم از سیاست خارجی، اقتصاد، فرهنگ و حتی علم و فناوری مورد توجه قرار گیرد. هر جا که نگاه به غرب بهعنوان «منجی» حاکم شده، کشور آسیب دیده است؛ هر جا که بر توان داخلی و ظرفیتهای ملی تکیه شده، پیشرفت به دست آمده است. نمونه روشن آن پیشرفتهای هستهای، نظامی، علمی و فناوری است که عمدتا با تکیه بر توان متخصصان ایرانی شکل گرفته است. با این همه، تاکید بر بیاعتمادی به غرب به معنای انزواطلبی یا قطع رابطه با جهان نیست. انقلاب اسلامی از ابتدا بر تعامل سازنده و عادلانه با همه کشورها تاکید داشته است. آنچه نفی میشود، اعتماد کورکورانه به قدرتهایی است که سابقه طولانی در خیانت و بدعهدی دارند. به عبارت دیگر، «اعتماد نکردن» به غرب، نه یک دیوار کشیدن بلکه یک سپر دفاعی است که مانع تکرار خسارتهای تاریخی میشود. اکنون، پس از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی و تجربههای تلخ و شیرین متعدد، میتوان گفت این اصل به یک حقیقت راهبردی بدل شده است: هرجا ایران به غرب اعتماد کرده، ضرر دیده و هر جا بر خود تکیه کرده، پیشرفت کرده است. این تجربه برای آیندگان چراغ راه است تا بدانند مسیر استقلال، تنها با تکیه بر درون و بیاعتمادی به دشمنان دیرینه هموار میشود.
۱۲ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۳:۴۶
کد خبر: ۱۵٬۹۱۰
مصطفی منفرد، کارشناس ارشد حقوق: بیاعتمادی به غرب در نگاه رهبران انقلاب اسلامی، یک واکنش هیجانی یا تصمیم موقت سیاسی نیست، بلکه راهبردی بنیادین و برآمده از تجربهای تاریخی و پرهزینه است.

نظر شما