در بیست‌وهفتمین سالگرد درگذشت علامه محمدتقی جعفری، فیلسوف شرقی و مفسر نهج‌البلاغه، یاد و خاطره این متفکر چندبعدی بار دیگر در محافل علمی، فرهنگی و دینی ایران زنده می‌شود. علامه جعفری، که در مرداد ۱۳۷۷ شمسی به سرطان ریه مبتلا شد و برای درمان ابتدا به نروژ نزد فرزندش رفت و سپس به لندن منتقل شد، سرانجام در ساعت‌های اولیه بامداد ۲۵ آبان همان سال، در ۷۶ سالگی بر اثر سکته مغزی در بیمارستان سنت مری لندن درگذشت. پیکر او به مشهد مقدس منتقل شد و در رواق دارالزهد حرم امام رضا (ع) خاکسپاری شد؛ تشییع جنازه‌ای عظیم برایش برگزار شد که هزاران نفر از عالمان، دانشجویان و مردم عادی در آن شرکت کردند و نماز میت را آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی بر پیکرش خواند.

فیلسوف شرقی و احیاگر فرهنگ اسلامی

آگاه: رهبر انقلاب اسلامی، در پیام تسلیت خود او را «علامه فرزانه، فیلسوف و ادیب نامدار» توصیف و تاکید کردند که «یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های علامه جعفری، چندبعدی بودن بود؛ او در فقه، فلسفه، تبلیغ دین و هنر برجسته و کوشا بود و هیچ بخشی از گستره علمی‌اش، او را از دیگری بازنداشت.» این سالگرد، فرصتی است تا زندگی، آثار و تاثیرات فرهنگی این عالم زاهد را، که بیش از نیم قرن در عرصه‌های گوناگون فکری و فرهنگی ایران درخشید، مرور کنیم؛ مردی که از فقر مطلق تبریز تا قله‌های اجتهاد نجف اشرف صعود کرد و با قلم و بیانش، اسلام را به زبانی معاصر و انسانی تبیین کرد. 

کودکی بر پایه‌های زهد و تلاش
محمدتقی جعفری در ۲۹ ذی‌الحجه ۱۳۴۲ قمری، که برابر با مرداد ۱۳۰۳ شمسی است، در محله جمشیدآباد یا عمو زین‌الدین تبریز، در خانواده‌ای مذهبی اما فقیر به دنیا آمد. پدرش، کریم جعفری، نانوا بود؛ مردی بی‌سواد اما راستگو، پاکدامن و مورد احترام اهالی محل که با زحمت فراوان نان شب خانواده را تامین می‌کرد. مادرش، سیده فاطمه، زنی باسواد، چیره‌دست و عابد بود که نقش اصلی را در تربیت اولیه فرزندش ایفا کرد. محمدتقی از کودکی قرآن و مقدمات خواندن و نوشتن را نزد مادرش آموخت و به همین دلیل، تحصیلات ابتدایی‌اش را مستقیما از کلاس چهارم در مدرسه اعتماد تبریز آغاز کرد و با رتبه ممتاز به پایان رساند. کودکی او در فقر مطلق گذشت؛ پدرش گاهی حتی برای خرید آرد قرض می‌گرفت و جعفری کوچک مجبور بود برای کمک به خانواده، کار کند. با این حال، عشق به علم از همان ابتدا در او شعله‌ور بود. او قرآن را با تجوید کامل نزد مادر حفظ کرد. مرگ زودهنگام پدر در حدود ۱۳ سالگی، بار مسئولیت را بر دوش او انداخت، اما مادرش او را به ادامه تحصیل تشویق کرد و می‌گفت: «علم، تنها سرمایه‌ای است که از تو نمی‌گیرند.» علامه جعفری بعدها در خاطراتش نوشت: «مادرم نه تنها معلمم، بلکه الگوی اخلاقی‌ام بود؛ او مرا با زهد و تلاش آشنا کرد.» این دوران سخت، پایه‌های شخصیت زاهدانه، تلاشگر و مردم‌دار او را بنا نهاد؛ مردی که تا پایان عمر، از تجمل دوری کرد و در خانه‌ای ساده در تهران زندگی کرد.

از حوزه تبریز تا اجتهاد نجف
از ۱۵ سالگی، محمدتقی جعفری وارد حوزه علمیه تبریز شد و نزد اساتیدی چون میرزا فتاح شهیدی، که از علمای برجسته تبریز بود و شیخ محمدحسن نجفی درس خواند. پیشرفت او چنان سریع بود که در ۱۳۲۰ شمسی، به اصرار شهیدی، به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه مروی، که توسط شیخ عبدالکریم حائری یزدی تاسیس شده بود، اقامت گزید. نزد شیخ محمدرضا تنکابنی و مرتضی طالقانی، که از شاگردان آخوند خراسانی بودند، فقه، اصول، فلسفه و عرفان آموخت. پس از یک سال، به قم رفت و در مدرسه دارالشفا ساکن شد؛ جایی که آیت‌الله کوه‌کمره‌ای و شهید صدوقی لباس روحانیت را بر تن او پوشاندند. او در درس‌های آیت‌الله حسین بروجردی، سیدمحمدهادی میلانی و دیگران شرکت کرد، اما آب و هوای قم با جسم ضعیفش سازگار نبود و اغلب بیمار می‌شد. در ۱۳۲۷ شمسی، برابر با ۱۳۴۷ قمری، جعفری ملبس شده، به نجف اشرف رفت و ۱۱ سال در مدرسه صدر ماند؛ دوره‌ای طلایی که پیشرفت شگفت‌انگیزش را به اوج رساند. در ۲۳ سالگی، یعنی در سال ۱۳۳۱ شمسی، به درجه اجتهاد رسید و همزمان تدریس درس خارج فقه و اصول را آغاز کرد. اساتید نجف او شامل شیخ محمدکاظم شیرازی، سید عبدالهادی شیرازی، سید ابوالقاسم خویی، سیدمحسن حکیم، میرزاحسن یزدی، سید جمال‌الدین گلپایگانی، میرزاحسن موسوی بجنوردی و آقا میرزا علی‌اکبر اهری بودند. استاد جعفری در نجف، فلسفه ملاصدرا و عرفان ابن‌عربی را عمیقا مطالعه کرد و همزمان با تحصیل، به بررسی آثار غربیان پرداخت و نقدهای فلسفی‌اش را آغاز کرد. زندگی در نجف با فقر شدید همراه بود؛ تابستان‌ها در زیرزمین‌های خنک نجف، حتی در میان مارها، زندگی و با تدریس خصوصی و کارهای دستی مانند خیاطی امرار معاش می‌کرد. همسرش، جمیله فرشباف انتظار، از خانواده‌ای مذهبی تبریز، در این دوران یار وفادار او بود و بعدها می‌گفت: «در گرمای نجف، مارها غذای باقی‌مانده ما را می‌خوردند، اما آسیبی به ما نرساندند؛ انگار خدا حافظ ما بود.» جعفری در نجف، همزمان با دروس حوزوی، به مطالعه روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و ادبیات پرداخت و پایه‌های تفکر چندبعدی‌اش را استوار کرد.

بازگشت به ایران: پژوهش و تربیت نسل
در سال ۱۳۳۶ شمسی، استاد جعفری به ایران بازگشت؛ ابتدا یک سال در مشهد ماند و نزد آیت‌الله میلانی درس خواند، سپس به تهران رفت و در مدرسه مروی و بعدها در دانشگاه شهید مطهری، که پیشتر مدرسه عالی نام داشت، تدریس کرد. او تا پایان عمر، فلسفه، عرفان و تفسیر نهج‌البلاغه را تدریس و شاگردان برجسته‌ای چون آیت‌الله جوادی آملی و علامه حسن‌زاده آملی را تربیت کرد. جعفری عمرش را وقف پژوهش و تربیت کرد؛ بیش از ۸۰ جلد کتاب نوشت و بیش از ۱۵۰ اثر منتشرنشده از او باقی مانده است. تمرکز اصلی‌اش بر انسان‌شناسی اسلامی، نقد فلسفه غرب، عرفان عملی و تبلیغ دین بود. او جلسات هفتگی با جوانان و روشنفکران برگزار می‌کرد و بر «اتصال حوزه و دانشگاه» تاکید داشت؛ جلساتی که گاهی هزاران نفر در آن شرکت می‌کردند و ساواک در دوران پهلوی او را به دلیل «تبدیل جوانان به مبارزان علیه حکومت» تحت نظر داشت. در ۱۳۴۶ شمسی به ساواک احضار شد و مکالمات تلفنی‌اش شنود می‌شد. در دوران انقلاب اسلامی، از حامیان آن بود و در ۱۳۶۱ در جبهه‌های جنگ تحمیلی در دزفول حضور یافت. در ۱۳۷۶، نشان درجه یک دانش از رئیس‌جمهور وقت، سیدمحمد خاتمی، دریافت کرد. مکاتباتش با برتراند راسل درباره جبر و اختیار، عشق و صلح و گفت‌وگوهایش با روژه گارودی، عبدالسلام و روزنتال، او را در سطح جهانی مطرح کرد.
تفسیر مثنوی به عنوان قرآن پارسی
در زمینه مولوی‌پژوهی، علامه جعفری نقش کلیدی ایفا کرد و مثنوی معنوی را نه تنها یک اثر ادبی عرفانی، بلکه «قرآن پارسی» و پلی میان عرفان شیعی و مسائل انسانی معاصر تلقی می‌کرد. آشنایی او با مثنوی به دوران تحصیل در نجف بازمی‌گردد، جایی که در مدرسه صدر، همزمان با دروس فقه و فلسفه، به مطالعه عرفان ابن‌عربی و مولانا پرداخت. علامه از ۱۳۴۴ شمسی تدریس مثنوی را در مدرسه مروی و دانشگاه شهید مطهری آغاز و جلسات هفتگی‌اش هزاران نفر را به این اثر جذب کرد.
اثر اصلی او «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال‌الدین محمد مولوی» در ۱۵ جلد است که بین ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ شمسی نگاشته شد و چاپ نخست آن در ۱۳۴۹ انجام گرفت؛ دایره‌المعارفی تطبیقی بر مثنوی با تمرکز بر استنادهای قرآنی بیش از ۲۷۰۰ آیه، شامل نقد فلسفی و تربیتی ابیات و محتوای مثنوی. علامه جعفری ساختار مثنوی را «نظم درونی» می‌دانست و داستان‌های آن را با آثار تولستوی و شکسپیر مقایسه و آن را دانشنامه علوم تربیتی با زبان روان امروزی توصیف می‌کرد. کتاب دیگر او «از دریا به دریا» (کشف‌الابیات مثنوی) در چهار جلد، فهرست موضوعی ابیات مثنوی است که همه مصرع‌ها را بر اساس کلمه اول فهرست کرد تا پژوهش موضوعی آسان شود؛ مفاهیمی چون «عقل و معقول» و «علت و معلول» را استخراج کرد. «مولوی و جهان‌بینی‌ها» در یک جلد، نقد تطبیقی افکار مولوی با نحله‌های غربی مانند کانت، دکارت و هگل و شرقی مانند بوداییسم و اشراق افلاطونی است که شبهات نوظهور را روشن می‌سازد و از جهان‌بینی اسلامی مولوی دفاع می‌کند. «فکرواره مثنوی» نیز فهرست تفصیلی تفسیر ۱۵ جلدی است که ابزار پژوهشی برای دسترسی سریع به موضوعات مثنوی فراهم می‌آورد. جعفری بیش از ۲۰۰ نقد سازنده به ابیاتی مانند وحدت وجود مطلق وارد کرد که انحراف صوفیانه داشتند، اما جنبه‌های عارفانه آن را حفظ کرد و می‌گفت: «مثنوی شگفت‌انگیز است، اما باید خوب و بدش را تفکیک کرد.» روش‌شناسی او از جمله در تمرکز بر ریشه‌های قرآنی مانند تطبیق فراق نی با آیات قرآن، مقایسه با ادبیات غرب و علوم مدرن مانند ریاضی و فیزیک، تاکید تربیتی بر انسان‌شناسی مانند غربت، عشق و تکامل نفس و کل‌نگری به ساختار داستان‌ها در برابر ادعای پراکندگی شرق‌شناسان، تطبیقی-نقادانه بود. او مثنوی را «اثبات قوای انسانی» می‌دانست و بر نوآوری فکری مولوی مانند ندیدن دوبار هر حادثه تاکید داشت.

احیای نهج‌البلاغه: دانشنامه انسانی شیعه
فراتر از مولوی‌شناسی، تاثیرات فرهنگی علامه جعفری عمیق و گسترده بود. تفسیر ۲۷ جلدی «ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه» که از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۷۷ شمسی نوشته شد، نهج‌البلاغه را به دانشنامه‌ای انسانی تبدیل کرد و با زبانی روان و تطبیقی با فیلسوفان غربی چون هابز و کانت، آن را از حاشیه حوزه‌ها به مرکز فرهنگ عمومی آورد؛ هزاران جوان را به مطالعه کلام امام علی (ع) جذب کرد و در جلسات هفتگی‌اش به ابزاری برای تربیت فرهنگی بدل شد. در برابر دیدگاه هابز که «انسان گرگ انسان است»، علامه جعفری انسان را موجودی الهی با قوای معقول توصیف کرد و این دیدگاه در ادبیات معاصر ایران بازتاب یافت؛ تفسیر این اثر به زبان‌های عربی و انگلیسی ترجمه شد و اکنون نیز در مراکز شیعه خارج از ایران تدریس می‌شود.

هنر به عنوان تجلی معرفت الهی
در زیبایی‌شناسی و هنر، کتاب «زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام» در سال ۱۳۵۰، هنر را تجلی معرفت الهی دانست و موسیقی، شعر و نقاشی را در چارچوب عرفان شیعی تبیین کرد؛ زیبایی را پلی میان ماده و معنا خواند و در برابر افراط‌گرایی‌های فرهنگی ایستاد. جلساتش با هنرمندان نسل جدیدی تربیت کرد که هنر را با معارف دینی آشتی دادند؛ در «حکمت، عرفان و اخلاق در شعر نظامی گنجوی» ادبیات کلاسیک فارسی را با فلسفه اسلامی پیوند زد و به حفظ میراث فرهنگی در برابر غرب‌زدگی کمک کرد؛ به گونه‌ای که اکنون آثارش در دانشگاه‌های هنر تدریس می‌شود.

حقوق بشر اسلامی: نسخه‌ای بر پایه کرامت انسانی
در حقوق بشر اسلامی، کتاب «حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب» حقوق بشر را بر پایه کرامت انسانی از قرآن و نهج‌البلاغه تبیین کرد و با نقد اعلامیه ۱۹۴۸ به عنوان اثری غربی‌محور، نسخه‌ای اسلامی با تاکید بر عدالت اجتماعی، حقوق حیوانات و محیط زیست پیشنهاد داد؛ مصاحبه‌هایش با روزنتال درباره جزیه و سرقت و کنت لوتر درباره فلسفه اسلامی، به گسترش این دیدگاه کمک و فرهنگ حقوق بشر را در جهان اسلام فراگیر کرد؛ در نامه‌نگاری با راسل و گفت‌وگو با گارودی و عبدالسلام، اسلام را فرهنگ صلح معرفی کرد و در «تکاپوی اندیشه‌ها» نتیجه این گفت‌وگوها منتشر شد.

اخلاق و تربیت: حیات معقول و تربیت نسل جوان
در اخلاق و تربیت، با تمرکز بر «حیات معقول»، کتاب‌هایی چون «وجدان»، «معرفت نفس» و «تعلیم و تربیت در اسلام» را نوشت و اخلاق را برادر بزرگ‌تر دین نامید؛ علامه می‌گفت دینی که اخلاق را کنار بگذارد به مصلحت‌اندیشی می‌رسد و هر دو را نابود می‌کند. جلسات هفتگی‌اش با هزاران جوان به تربیت فرهنگی شاگردانی بزرگ منجر شد و علمایی چون جوادی آملی و حسن‌زاده آملی پرورش داد.

گفت‌وگوهای جهانی: نقد غرب و پیش‌بینی سقوط برلین
در گفت‌وگوهای بین‌فرهنگی، با نامه‌نگاری با راسل درباره عشق و صلح و مصاحبه با متفکران غربی مانند بدفورد در روان‌شناسی، اسلام را فرهنگ جهانی معرفی کرد؛ کتاب «بررسی افکار دیوید هیوم و برتراند راسل» پوزیتیویسم را نقد کرد و عرفان شیعی را جایگزین آن دانست؛ در سفر به آلمان در ۱۳۵۵، برلین شرقی-غربی را نماد شکاف فرهنگی خواند و سقوط دیوار برلین را پیش‌بینی کرد.

عشق به امام علی(ع) و میراث ماندگار
زندگی شخصی علامه جعفری زاهدانه بود؛ در نجف با جمیله فرشباف ازدواج کرد و ۴۰ سال با هم ماندند؛ پنج فرزند داشتند. او عاشق امام علی (ع) بود و می‌گفت: «امام علی (ع) فیلسوف کامل است.» در برابر انحرافات ایدئولوژیک مانند مارکسیسم و لیبرالیسم ایستاد و جلساتش هزاران نفر را به اسلام جذب کرد. پس از وفات، موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، که ابتدا نشر کرامت نام داشت، بیش از ۱۰۰ جلد اثر وی را دیجیتال و منتشر کرد. علامه جعفری با زهد و تلاش، فرهنگ اسلامی را زنده کرد و نشان داد که علم بدون عمل درختی بدون میوه است؛ میراثی که همچنان نسل‌ها را تغذیه می‌کند و در این سالگرد، بیش از پیش می‌درخشد. ماندگاری میراثی که علامه به جا گذاشت، تا کنون به جا مانده و در ادامه، دنیا نیز اثر مجاهدت‌های علمی او را خواهد دید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.