آگاه: عبادت فردی و پرچم مقاومت جمعی
تعبیر «حجاب زهرایی و زینبی» کلیدی برای گشودن دریچهای نو به مسئله است. این تعبیر، حجاب را از حوزه صرفا شخصی و عبادی فراتر برده و به آن بار معنایی استراتژیک و هویتی میبخشد. حجاب زهرایی نماد آن بخش از هویت است که بر محافظت از حریم خانوادگی، عفت اجتماعی و غیرت مردمی تاکید دارد؛ یعنی حراست از درونمایه فرهنگی جامعه در برابر انحلال. در مقابل، حجاب زینبی وجه تهاجمی و افشاگرانه ماجرا را نمایندگی میکند. همچون حضرت زینب(س) که در کاخ یزید به روایتگری حقایق پرداخت، حجاب در این خوانش، ابزاری برای «روایتگری متفاوت» از زن مسلمان ایرانی و همزمان «افشای نیات» آنانی است که کاهش حجاب را تنها قدم اول برای محو هویت مستقل ایران میدانند. بنابراین، هر روسری در این فضا، هم نشانه وقار و عفت است، هم پرچم مبارزه در یک جنگ فرهنگی تمامعیار. این ارتقای معنایی، توضیح میدهد که چرا حجاب از یک حکم فردی به یک مسئله امنیت ملی-فرهنگی تبدیل شده است.
جنگ دو گفتمان
در مقایسه دو گفتمان رقیب درباره زن، از یکسو، گفتمان غربی متهم میشود که با شعارهای فریبنده برابری و آزادی، در عمل زن را به «کالای جنسی» تقلیل داده است. اشاره به رسواییهای اخلاقی در نهادهای قدرت غرب (از مجلس انگلیس تا شبکه اپستین) به عنوان «مصداق عینی»، در خدمت اثبات این ادعاست که دستیابی به موقعیت اجتماعی در آن الگو، غالبا از کانال بهرهکشی جنسی میگذرد. این، «نظمی شیطانی» توصیف میشود که محرک اصلی آن شهوت برای قدرت و ثروت است. در مقابل، گفتمان اسلامی (در آرمان خود) ادعا میکند که با مهار غرایز حیوانی و ممنوعیت بهرهکشی از آنها برای پیشرفت، زمینه رشد زن را بر اساس «کرامت نفسانی» و شایستگیهای واقعی فراهم میآورد. هدف غرب از ترویج الگوی خود، نه آزادی زن، که «ایجاد اختلال در غریزه» جامعه ایران برای تسهیل سلطه فرهنگی و سپس سیاسی است. بنابراین، نزاع بر سر حجاب، در واقع نبردی است بین دو تعریف متعارض از «ترقی» و «هویت زنانه.»
فراتر از قانونگذاری
در این نبرد گفتمانی پیچیده، نقش رهبری فراتر از یک مقام قانونی یا فقیه صرف ترسیم میشود. ایشان در این تحلیل، به عنوان هدایتگری معنوی و عرفانی ظاهر میشود که با «ترسیم فضای واقعیت» و «افشای ضربان حقیقت»، سعی در همسو کردن نبض جامعه با حقایق الهی دارد. تاکید بر «سیاست محبت» به عنوان قویترین لایه، نقطه مقابل «سیاست شهوت» حاکم بر دنیای غرب دانسته میشود. این رویکرد، سطح مواجهه با مردم را از انذار قانونی به اقناع قلبی و اخلاقی ارتقا میدهد. سخن گفتن «به زبان قلب»، تلاشی است برای ایجاد پیروی آگاهانه و مبتنی بر شناخت، نه اطاعت صرفا فرمال. این لایه از ارتباط است که دشمن، فاقد آن تصور شده و تنها میتواند در برابر آن به «راهزنی فرهنگی» بپردازد. بنابراین، بیانات رهبری درباره حجاب، بخشی از یک پروژه بزرگتر ترمیم هویت جمعی بر مبنای حکمت و محبت است.
عاقبتشناسی یک جنبش
برای توضیح رفتار طرف مقابل، میتوان از مفهوم «نفاق» استفاده کرد. منافق نه صرفا مخالف، که «انسان شیطانشده»ای است که با وارونهنمایی حقایق (مانند معرفی حجاب به عنوان نماد عقبماندگی) و آلوده کردن فضا، سعی در تخریب از درون دارد. اهدافی مانند عمومیسازی ناهنجاری و استفاده از باورهای مردم به عنوان سپر، از جمله حیلههای این نفوذ معرفتی است. راه مقابله، افشاگری صریح این شگردهاست. از سوی دیگر، متن به ارزیابی عواقب جنبش ضدحجاب میپردازد. ادعا میشود که اگرچه این جنبش نتوانست به هدف اصلی خود یعنی براندازی نظام برسد، اما توانست «زندگی فردی و خانوادگی» بسیاری از حامیان خود را دچار آسیب کند. اشاره به پشیمانی احتمالی برخی کنشگران و افشای دروغ پشتیبانان، در خدمت یک استدلال عاقبتشناسانه است مبنی بر اینکه این مسیر، نه به آزادی و کرامت وعده داده شده، که به پشیمانی و از خودبیگانگی منتهی میشود. این نگاه، هشداری مبتنی بر تجربه و مشاهده تلقی میشود.
در ایران امروز حجاب دیگر صرفا یک دستور دینی نیست؛ به یک نماد هویتی چندلایه و یک میدان نبرد گفتمانی تبدیل شده است. این یادداشت نشان داد که تحلیل آن، نیازمند فهم چند گزاره به هم پیوسته است: نخست، حجاب در گفتمان رسمی به «پرچم مقاومت» در برابر پروژه نفوذ فرهنگی غرب ارتقا یافته و بار معنایی زهرایی-زینبی به خود گرفته است. دوم، نزاع عمیقا ریشه در تقابل دو پارادایم کاملا متعارض درباره زن، آزادی و تمدن دارد که یکی مبتنی بر شهوت و سلطه و دیگری مدعی بنیانگذاری بر کرامت و عفت است. سوم، نقش رهبری در این میدان، فراتر از صدور حکم، معطوف به هدایت قلوب از طریق حکمت و محبت و بازتعریف گفتمان غالب است و چهارم، رفتار جریان مقابل با الگوی «نفاق» تحلیل و نتایج کنش آن با معیار «عاقبتشناسی» ارزیابی میشود. درک این چارچوب، برای هر تحلیلگری که خواهان فهم تنشهای کنونی است، نه کافی، که ضروری است. بدون آن، خطر تقلیل این نبرد پیچیده به یک مجادله ساده درباره آزادی فردی یا اجبار دولتی، همواره وجود خواهد داشت.
نظر شما