سیدحسین موسوی :  جنگ‌ها اگرچه در ظاهر ویرانی می‌آورند، اما گاه در بطن خود سازندگی معنوی، فرهنگی و تمدنی را نهفته دارند.

بازشناسی چهره ملی در آینه مقاومت

آگاه: تاریخ ملت‌ها، سرشار از لحظاتی است که در آن خون از ریشه‌های هویتی آنها جوشید و شکوفا شد. از همین منظر است که جنگ ۱۲ روزه اخیر، نه یک نبرد نظامی محدود که صحنه‌ای از احضار تاریخ، احیای ایمان و بازیابی هویت ملی – اسلامی ملت ایران بود؛ رخدادی که در ظاهر کوتاه اما در باطن، افقی بلند از معانی را پیش روی اندیشه‌ورزان گشود. در هنگامه‌ای که هجمه‌های تبلیغاتی دشمنان، بی‌وقفه ارزش‌های اسلامی، شعائر ملی و آرمان‌های انقلابی را نشانه رفته بودند، کنش ملت ایران در قبال این واقعه، به‌مثابه آزمونی تمدنی جلوه کرد. نه فقط در خطوط جبهه‌ی ادراکی که در بستر جامعه، دانشگاه، بازار و حتی خانواده، نوعی بازتعریف از تعلق جمعی پدیدار شد؛ بازگشتی به خویشتنِ ایرانی – اسلامی، آمیخته با درکی نو از «حضور»، «وظیفه» و «شأن ملی». نخستین نشانه این بازشناسی هویتی، در گفتمان عمومی بروز یافت. واژگانی چون «غیرت ملی»، «تکلیف الهی»، «ناموس منطقه» و «پاسداری از عمق راهبردی»، نه در بیانیه‌های رسمی بلکه در فضای گفت‌وگوهای روزمره، رسانه‌های خودجوش و حتی در اشعار و نغمه‌های مردمی رواج یافت. این همگرایی زبانی، نشان از آن داشت که جامعه ایرانی با وجود تنوع در سلایق و گرایش‌ها، بر سر اصولی بنیادین از هویت مشترک خود به وفاق رسیده است. مولفه دوم، بُعد کنش‌گری جمعی بود. آنگاه که خطر در کمین است، ملتی که ریشه‌دار باشد به جای واگرایی، به بازسازی انسجام روی می‌آورد. تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد که مردم ایران، برخلاف تصور تحلیل‌گران بیرونی نه‌تنها از هویت خود گریزان نیستند، بلکه در لحظات خطیر بدان پناه می‌برند. از صفوف بلند کمک‌های مردمی و پویش‌های جهادی گرفته تا اعلام مواضع گروه‌های فکری و صنفی، همگی از زنده‌بودن روح ملی – اسلامی و آمادگی آن برای دفاع از خود حکایت داشت. در ساحت نظری نیز این جنگ پرده از یکی از مهم‌ترین معضلات دوران معاصر برداشت: بحران معنا در هویت. دشمن کوشیده است از طریق شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های بین‌المللی و تولیدات سرگرمی‌محور، نوعی گسست میان جوان ایرانی و ریشه‌های تاریخی – دینی‌اش پدید آورد. اما جنگ ۱۲ روزه فرصت آن را فراهم کرد تا بسیاری از نخبگان فکری، با زبان نو و قالب‌های امروزی، بار دیگر مفاهیمی چون شهامت، عدالت‌خواهی، مظلومیت و قیام را تئوریزه کنند. این جریان اگر استمرار یابد، می‌تواند به پایه‌ریزی «فلسفه مقاومت» در قالبی نوین بینجامد که هم ایرانی است، هم اسلامی و هم برای مخاطب جهانی قابل‌فهم. نباید از خاطر برد که در تجربه تاریخی ما، لحظات بحران همواره زایش‌گر بوده‌اند. از یورش مغول که موجب پیدایش نظامیه‌ها و گسترش فقه شد، تا مقاومت در برابر استعمار که نهضت مشروطه و سپس انقلاب اسلامی را رقم زد؛ هرجا که تهدیدی بود، میل به «بازتعریف خود» نیز پدید آمد. جنگ ۱۲ روزه، از همین جنس است. می‌توان آن را نه یک رخداد بلکه یک «لحظه تاریخی» دانست که ملت را واداشت تا دوباره از خود بپرسد: «ما که‌ایم؟ چرا هدف قرار گرفته‌ایم؟ چه چیزی در ما مایه تهدید است؟» پاسخ این پرسش‌ها جز در مولفه‌های هویتی ما نیست. ما ملتی هستیم با سابقه تمدنی چند هزار ساله، آمیخته با حکمت اسلامی، آشنا با رنج و رجاء و خوگرفته به پایداری در برابر طوفان. این ترکیب بی‌بدیل همان است که دشمن را می‌آزارد و ملت‌ها را به احترام وامی‌دارد. آنچه اکنون ضرورت دارد، تبدیل این لحظه به مسیر است. فرصت طلایی پدید آمده از این جنگ، اگر در قالب سیاست‌گذاری‌های هویتی، اصلاح نظام آموزشی، بازآرایی رسانه ملی و تقویت نهادهای دینی و فرهنگی سامان نیابد، به‌تدریج رنگ خواهد باخت. ما نیازمند یک «طرح جامع هویتی» هستیم که نه در سطح شعار، بلکه در بطن زندگی مردم جاری شود؛ هویتی که نه گذشته‌گرا و متحجر باشد، نه بی‌ریشه و بی‌مرز بلکه پیوسته، زنده و تطورپذیر باشد. در پایان باید تصریح کرد: هویت، میراث نیست؛ حاصل کنش است. ما با هر ایستادگی، هر قلم، هر موضع و هر اقدام مقاوم، هویت خود را بازمی‌سازیم. جنگ ۱۲ روزه به ما یادآوری کرد که «هویت» نه در کتیبه‌ها، که در سنگرها و صحنه‌ها شکل می‌گیرد. و اینک این صحنه پیش روی ماست: صحنه ساختن آینده‌ای که ایرانی‌تر است، اسلامی‌تر است و از همه مهم‌تر انسانی‌تر.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.