آگاه: جنگ ۱۲ روزه و موج تهاجم روانی و رسانهای همراه آن، بار دیگر این واقعیت را عیان ساخت که تنها جوامعی تابآور میمانند که هویتشان نه صرفا در اسناد رسمی که در لایههای زندگی، فرهنگ، نظام آموزشی و رفتار سیاسی جاری باشد. اکنون که زمان از التهاب عبور کرده، نوبت به «کار تمدنی» رسیده است؛ یعنی اقداماتی که با صبر، درایت و برنامه، مولفههای هویت ایرانی - اسلامی را تحکیم ببخشند.
نخستین و بنیادیترین بستر این تحکیم، فرهنگ عمومی است؛ جایی که مردم با هویت نه از طریق تئوری، بلکه از طریق زیست واقعی آشنا میشوند. وقتی هویت به تجربههای روزمره گره بخورد، ماندگار میشود. اینجا بیش از هر چیز، باید از بازتعریف «آیینهای عمومی» سخن گفت: مناسک ملی، مراسم مذهبی، نمادهای شهری و حتی چیدمان فضاهای شهری باید گویای شرافت و کرامت ایرانی - اسلامی باشد. نوروز، محرم، دهه فجر و هفته دفاع مقدس، تنها تقویمهایی برای تعطیلی یا راهپیمایی نیستند، بلکه بسترهایی برای درونیسازی مفاهیم هویتیاند. اگر این آیینها از سطح نمایش به سطح معنا ارتقا یابند، مردم بهصورت ناهوشیار، هویت خود را بازمیآموزند.
اما فرهنگ عمومی، بدون آموزش هدفمند ناقص میماند. در نظام آموزشی ما سالهاست که یک دوگانگی پرخطر حکمفرماست: از یکسو، سخن از افتخار ملی و شکوه تمدنی میرود؛ از سوی دیگر، متون درسی آکنده از آموزشهای فرسوده، بیربط و بریده از نیازهای تمدنی معاصرند. ما نیازمند «بازنگری در فلسفه تعلیم و تربیت» هستیم؛ فلسفهای که بهجای «دانشاندوزی حافظهمحور»، بر «تربیت انسان ایرانی - اسلامی تمدنساز» تمرکز کند. این مهم نه با تغییرات سطحی در کتابهای درسی بلکه با بازآفرینی گفتمان تربیتی معلم، محتواهای آموزشی، ساختار مدارس و برنامههای فوقبرنامه ممکن است. در چنین نظامی هویت نه موضوع یک درس خاص بلکه روح حاکم بر تمام فرآیند یادگیری خواهد بود.
در امتداد آموزش، رسانه میتواند نقش کلیدی در تثبیت یا تخریب هویت ایفا کند. تجربه جنگ ۱۲ روزه به روشنی نشان داد که رسانههای غربی، چگونه با زبان تصویر، دادهسازی، تحریف و حتی طنز، برای فروپاشی باور ملتها تلاش میکنند. ما اما هنوز در آغاز راه ساختن «رسانه تمدنی» هستیم. رسانهای که بتواند روایتی قدرتمند، جذاب، چندلایه و درعینحال ریشهدار از هویت ما ارائه دهد. این رسانه باید هم به زبان مردم سخن بگوید و هم از عمق تاریخی و معنوی تمدن ایرانی - اسلامی برخوردار باشد. روایتگری شهدا، مستندسازی زندگی مردم در نقاط مرزی، سریالهایی با خط داستانی ملی -دینی و حتی طنزهایی با ریشه فرهنگی، همه بخشی از این پروژه عظیماند.
اما حتی اگر فرهنگ، آموزش و رسانه درست عمل کنند، تا زمانی که نظام سیاسی ما پیام روشنی از هویت ندهد، تاثیر آنها محدود خواهد بود. هویت ملی تنها با سخنرانیها احیا نمیشود؛ بلکه باید در رفتار، تصمیمگیری، انتصابها، عدالت اجرایی و احترام به کرامت مردم ظهور کند. مردمی که در بحرانها، چون جنگ ۱۲ روزه، با همه وجود از هویت خویش دفاع میکنند، حق دارند که در شرایط عادی نیز، صداقت، شفافیت و انصاف را در کارگزاران نظام مشاهده کنند. اگر عدالت اجتماعی، امنیت فرهنگی و فرصتهای برابر فراهم نشود، هویت بهتدریج تبدیل به واژهای نمادین میشود که از زندگی مردم فاصله میگیرد.
از اینرو، باید بر «یکپارچگی گفتمانی» در نظام سیاسی تاکید کرد. همه اجزای حاکمیت، از شورای نگهبان تا وزارت آموزش و پرورش، از صداوسیما تا شوراهای شهر باید بر سر تعریف مشترکی از هویت ملی توافق داشته باشند و بر اساس آن عمل کنند. گاه همین تناقضهای درونی حکومت، موجب سرگشتگی هویتی در مردم میشود: از یکسو سخن از عزت ملی و از سوی دیگر بیاعتنایی به زبان مادری برخی اقوام یا نادیده گرفتن آداب مشروع آنها. برای عبور از این وضعیت، میتوان «طرح جامع تحکیم هویت» را در چهار ساحت پیشنهاد کرد:
۱. احیای آیینهای فرهنگی با محتوای نوین و قابلفهم نسل جدید.
۲. بازنگری بنیادین در برنامهریزی تربیتی و بازآفرینی معلم بهعنوان کنشگر هویتساز.
۳. تقویت روایتگری هویتی در رسانهها با رویکرد چندرسانهای، مردمی و عمیق.
۴. بازتعریف ماموریتهای نهادهای سیاسی با شاخصهایی چون عدالت، مشارکت، شفافیت و انسجام.
در نهایت باید گفت هویت، چونان درختی است که اگر ریشهاش در فرهنگ، تنهاش در آموزش، شاخسارش در رسانه و میوهاش در سیاست شکوفا شود، نهتنها طوفانهای دشمن آن را نمیشکند، بلکه برگ و برش چون سپری خواهد بود در برابر هر تهدید. اینک زمان آن رسیده که از تجربه بحران، یک منظومه تمدنی بیرون بکشیم. منظومهای که در آن کودک ایرانی، در همان لحظه که الفبا میآموزد، باور مییابد که او ادامه یک تاریخ، حامل یک پیام و سازنده یک آینده است.
نظر شما