آگاه: این مسیر آبی از شهر ایلات در سواحل جنوب سرزمینهای اشغالی در کرانههای خلیج عقبه (مرز آبی با اردن) آغاز شده و پس از گذر از فلسطین اشغالی از مرزهای شمالی نوار غزه به مدیترانه میرسید. در واقع کانال بن گورین دو دریای سرخ و مدیترانه را به یکدیگر متصل میکرد.
کریدور داوود، پروژهای در سایه تلآویو برای اتصال نقاط مرکزی است که با اسرائیل همسو هستند و به نوبه خود، به اسرائیل نهتنها به یک، بلکه به دو دشمن اصلی اسرائیل یعنی ایران و ترکیه دسترسی خواهد داد. کریدور داوود علاوه بر محقق کردن آموزههای تلمودی برای یهودیان، میتواند رژیم صهیونیستی را بر منابع آبی عراق نیز مسلط کند. تحقق چنین سناریویی از منظر ژئوپلتیک دسترسی صهیونیستها برای حمایت از متحدان کُرد این رژیم در شرق فرات و شمال عراق در برای دامنزدن به نبردهای تجزیهطلبانه در منطقه را نامحدود خواهد کرد.
گذرگاه داوود که سران رژیم صهیونیستی را به رویای اسرائیل بزرگ نزدیکتر میکند، این گذرگاه از طریق اشغال جنوب سوریه، استانهای درعا، سویدا، التنف و دیرالزور ایجاد میشود و به فرات میرسد. منطقه موردنظر این رژیم برای احداث گذرگاه داوود، دارای زمینهای کشاورزی حاصلخیز و سرشار از منابع آبی و نفتی است. از نوامبر ۲۰۲۴ رژیم صهیونیستی با ورود به منطقه غیرنظامی شدهای که بلندهای جولان اشغالی سوریه را از هم جدا میکند، روند احداث گذرگاه داوود را با ساخت یک جاده هشتکیلومتری در جنوب شرقی روستای مجدل شمس و بهموازات خط آلفا (بلندیهای اشغالی جولان را از سوریه جدا میکند) آغاز کرده است.
چشمانداز جسورانه این طرح ممکن بود اقتصاد رژیم صهیونیستی را متحول کند، اما بیش از ۶۰ سال است که این طرح مسکوت مانده است، چرا که ممکن بوده و هست اجرای یکجانبه آن و الحاق سرزمین فلسطین جهان عرب را ملتهب کند، کانال را در برابر حملات مقاومت فلسطین ازجمله حماس آسیبپذیر کند و احتمالا بخش بزرگی از جامعه عربی و اسلامی را در مقابل رژیم قرار دهد.
رژیم صهیونیستی به لطف این دستاورد میتواند علاوه بر تسلط بر زمینهای حاصلخیز در جنوب سوریه و ایجاد منطقه حائل در شمال فلسطین اشغالی، ابزار فشاری قدرتمند برای فشار بر امان و دمشق در آینده داشته باشند تا تضمینهایی را به دست آورد که این دو کشور نتوانند تصمیمی علیه تلآویو اتخاذ کنند. تجربههای تاریخی هم نشان میدهد که رژیم صهیونیستی در پیشبرد طرحهایی که فراتر از وسع و اندازه خود است، موفق نبوده است. پروژه «کانال بن گوریون» یک مثال عینی در این خصوص است. کانال بن گورین که در اواخر دهه ۱۹۶۰ طراحی شد، به دنبال ایجاد یک مسیر جایگزین برای کانال سوئز بود که مسیر اصلی حملونقل دریایی خاورمیانه بوده و باید اروپا و آسیا را به یکدیگر متصل میکرد.
البته این تمام ماجرا نیست و اسرائیل غیر از منابع آبی در جنوب سوریه، از طریق «کریدور داوود» به دنبال رسیدن به رود فرات نیز است. صهیونیستها در این پروژه بلندپروازانه میخواهند با کمک پایگاههای آمریکایی در طول مرزهای جنوبی سوریه (مثلث مرزی عراق، سوریه و اردن موسوم به تنف) به سمت شمال حرکت کرده و با ایجاد مسیری امن، به رودخانه فرات برسند. صهیونیستها در تحرکاتشان در جنوب سوریه علاقهمندی شدیدی برای کنترل رودخانهها و منابع آبی در جنوب سوریه نشان دادهاند. در همین زمینه «گلوبال آی» با اشاره به اینکه رژیم صهیونیستی دستکم بر ۶ تالاب و دریاچه در جنوب سوریه طی یک ماه اخیر مسلط شده، تصریح میکند در صورت تداوم وضعیت حاضر «اسرائیل بر ۳۰ درصد منابع آبی سوریه و ۴۰ درصد منابع آبی اردن تسلط خواهد یافت».
این توافقی است که با جولانی انجام شده و به همین دلیل او در برابر این اشغالگری اسرائیل در سوریه سکوت کرده است. خطر در درجه اول متوجه عراق بوده و سپس معطوف به ایران است. اما به ترکیه سهم آن از کیک سوریه، یعنی حلب، ادلب، نینوا و کرکوک را وعده دادهاند. علاوه بر همه اینها، رژیم صهیونیستی میتواند به منابع نفتی سوریه که ۹۰ درصد آن در شمال سوریه و در شرق فرات قرار دارد، دسترسی داشته باشد و علاوه بر این میتواند با خط لوله بدون نیاز به ترکیه، به منابع نفتی مهم اقلیم کردستان عراق نیز دسترسی زمینی داشته باشد. این پرونده حتی در رسانههای ترکیه نیز مورد توجه قرار گرفته و آنها نیز از شکلگیری کریدور داوود نگران هستند. دولت ترکیه که نقش مهمی در سرنگونی بشار اسد با حمایت از مخالفان مسلح داشته، باتوجهبه همین چشمانداز ژئوپلیتیک، تلاش دارد تا بهطورجدی به مقابله با کردهای شمال سوریه موسوم به قسد بپردازد.
پس از سقوط دولت اسد، اسرائیل دونقطه باقیمانده (القنیطره و السویدا) را تصرف کرده است. این کریدور از القنیطره، از طریق السویداء عبور کرده و به منطقه الجزیره دیرالزور خواهد رسید. اکنون پس از تحولات اخیر در سطح منطقه بهویژه در سوریه، برای بسیاری از کسانی که مقاومت را ناشی از توهم توطئه میدانستند، روشن شد که اشغالگری رژیم صهیونیستی هرگز در گسترده جغرافیایی فلسطین اشغالی محدود نمیماند و آنها به دنبال تسلط بر منطقه غرب آسیا هستند.
روزنامهنگاران عرب، ازجمله محمد خروب در روزنامه «الرای» اردن، چندیپیش فاش کرده بود که هدف این طرح تجزیه سوریه به سه بخش است: دولت دروزی در جنوب، دولت کردی در شمال و دولت مرکزی ضعیفی که در دمشق باقی میماند. به گفته وی، واشنگتن و تلآویو مصمم هستند که از دل این تغییرات، مسیر سیاسی و اقتصادی جدیدی برای سیطره بر منطقه ترسیم کنند. ترکیه نیز با نگرانی تحرکات اسرائیل در نزدیکی مرزهایش را دنبال میکند، چرا که این سناریو عملا مسیر نفوذ آنکارا در شمال سوریه را به خطر میاندازد و حمایت تلآویو از کردها، تهدیدی مستقیم برای تمامیت ارضی ترکیه تلقی میشود. در مجموع، «کریدور داوود» نهتنها طرحی برای نفوذ جغرافیایی است، بلکه بخشی از پروژه بزرگتری برای بازطراحی قدرت و حاکمیت در منطقه است. آمریکا و رژیم صهیونیستی، خواب یک غرب آسیا جدید را میبینند؛ اما بیداری منطقه میتواند این خواب را به کابوسی برای طراحان آن تبدیل کند. برخی تحلیلگران بر این باورند این موضوع بیشتر در چارچوب «دکترین اقیانوس»، یعنی سیاستی که رژیم از طریق ایجاد دوستی با قدرتهای غیرعرب یا پیرامونی مانند ایران در دوران پهلوی و ترکیه و ایجاد اتحاد با اقلیتهای قومی و فرقهای در کشورهای همسایه دنبال میکرد، قابلبررسی است؛ هدف این دکترین در آن زمان ایجاد شکاف در دیوار عربی محاصره اسرائیل و گسترش دامنه ژئوپلیتیک آن بود. دالان داوود به خوبی با این الگو مطابقت دارد که همچنان از پشتوانه اساطیری و ضرورت راهبردی بهرهمند است. به نوشته وبگاه دیپلماسی مدرن، بهنظر میرسد توافقات ۲۰۲۰ ابراهیم، با هدف کاهش انزوای دیپلماتیک اسرائیل، فضای مانور بیشتری ایجاد کرده است و کریدور داوود که زمانی در حد یک فانتزی بود، اکنون در میان نوسانهای منطقهای قابلقبولتر بهنظر میرسد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر و گیدئون سار، وزیر امور خارجه اسرائیل در حالی آشکارا از سوریه فدرال که به معنای تجزیه سوریه است، صحبت میکنند که اسرائیل کاتز، وزیر دفاع این رژیم قول داد نیروهای اسرائیلی بهطور نامحدود در کوه هرمون و جولان باقی خواهند ماند و خواستار تجزیه سوریه به نهادهای فدرال شد.
در نهایت باید گفت «کریدور داوود» نشاندهنده پروژه گستردهتر اسرائیل برای مهندسی دوباره ژئوپلیتیک سوریه است؛ یعنی پاککردن جنوب سوریه از نظر نظامی، پیوستن کردها به اتحاد، تغییر موازنه قدرت و ایجاد کریدور نفوذ از طریق مناطقی که توسط نظامیان صهیونیست و آمریکایی اشغال شده است. اسرائیل از ایجاد این کریدور اهداف چند لایهای را دنبال میکند؛ از نظر نظامی، این کریدور یک عمق استراتژیک را فراهم میکند که مسیرهای زمینی ایران به حزبالله را مختل و درعینحال جریان تسلیحات و پشتیبانی اطلاعاتی از متحدان تلآویو، بهویژه نیروهای کرد را امکانپذیر میکند.
رژیم صهیونیستی باید از تکیه به اعتمادبهنفس کاذب که به سلاحها و فناوریها و موفقیتهای موقت خود متکی باشد،ِ اجتناب کند. الحاق و فتح سرزمینهای اطراف که بالغ بر ۱۵۰میلیون نفر جمعیت متخاصم دارند، برای رژیم صهیونیستی یا هر کشور دیگری با نیروی نظامی محدود و حتی تسلیحات راهبردی امکانپذیر نیست.
گذرگاه داوود، پروژهای بلندپروازانه و چندبعدی است که فراتر از یک پروژه صرفا اقتصادی یا لجستیکی، بخشی از یک استراتژی کلان اسرائیل برای بازطراحی ژئوپلیتیک غرب آسیا، تضمین امنیت بلندمدت از طریق ایجاد مناطق حائل و عمق استراتژیک، تسلط بر منابع حیاتی منطقه و تضعیف قدرتهای رقیب (بهویژه ایران) محسوب میشود. این پروژه که با حمایت آمریکا پیش میرود، ظرفیت ایجاد بیثباتی گسترده و درگیریهای جدید در منطقه را دارد. با این حال موفقیت نهایی این طرح با چالشهای جدی روبهرو است، ازجمله مقاومت منطقهای، محدودیتهای ذاتی توان اسرائیل و مخالفت قدرتهای منطقهای مانند ترکیه. «بیداری منطقه» و مقاومت فعال میتواند این «خواب» اسرائیل برای غرب آسیا را به «کابوسی» برای طراحان آن تبدیل کند. نکته کلیدی این است که اسرائیل نباید به اعتمادبهنفس کاذب ناشی از دستاوردهای موقت خود تکیه کند، زیرا تسلط بر سرزمینی با جمعیت متخاصم و منابع محدود، یک استراتژی پایدار نیست. در نهایت باید تاکید کرد که اشغالگری اسرائیل محدود به جغرافیای فلسطین نمانده و هدف آن، تسلط بر کل منطقه غرب آسیا است. این امر ضرورت هوشیاری و اتحاد کشورهای منطقه را بیش از پیش آشکار میسازد.
نظر شما