۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۲
کد خبر: ۱۸٬۹۸۴

در روزهای پایانی سال ۲۰۲۵، خبر لغو دائمی تحریم‌های شدید علیه سوریه، که عمدتا تحت عنوان «قانون سزار» از سال ۲۰۱۹ اعمال شده بود، موجی از واکنش‌ها را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی برانگیخت. احمد الشرع (معروف به ابو محمد الجولانی)، رهبر سابق گروه هیات تحریرالشام و اکنون رئیس‌موقت جمهور سوریه، در ویدیویی که به تازگی منتشر شد، این رویداد را «پایان دوران رنج» و آغاز «دوران سازندگی» توصیف کرد. او با تبریک به مردم سوریه، از دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، تشکر ویژه‌ای کرد و این تصمیم را نتیجه پیروزی بزرگ ملت سوریه دانست. 

سوریه تجزیه شد

آگاه: تحریم‌ها که با هدف مجازات رژیم بشار اسد به دلیل نقض حقوق بشر وضع شده بودند، اکنون با تصویب کنگره آمریکا و امضای ترامپ، بدون شرط اصلی لغو شده‌اند، هرچند گزارش‌های دوره‌ای درباره حقوق اقلیت‌ها و مبارزه با تروریسم الزامی است.
این تحول، که از سوی متحدان سوریه مانند ترکیه، عربستان سعودی و قطر نیز مورد استقبال قرار گرفت، ظاهرا نقطه عطفی برای بازگشت سوریه به اقتصاد منطقه‌ای و بازسازی است. اما تحلیل عمیق‌تر نشان می‌دهد که این «پیروزی» به قیمت گزافی تمام شده است. ادعای جولانی برای رفع تحریم‌ها، که بخشی از استراتژی او برای کسب مشروعیت بین‌المللی بود، سوریه را عملا به کشوری تکه‌تکه تبدیل کرده: بخشی تحت کنترل ارتش آمریکا، بخشی در تصرف رژیم صهیونیستی و بخشی دیگر در اختیار ترکیه. علاوه بر این، توان نظامی سوریه نابود شده، حملات رژیم صهیونیستی به دمشق ادامه دارد و وعده‌های رفع تحریم‌ها ممکن است تنها در حد حرف باقی بماند.

زمینه تاریخی تحریم‌ها و جنگ سوریه
جنگ داخلی سوریه از سال ۲۰۱۱ آغاز شد و به سرعت به یک درگیری منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل گردید. دولت بشار اسد، با حمایت روسیه، ایران و حزب‌الله لبنان، در برابر گروه‌های تروریستی ایستاد، اما این جنگ منجر به کشته شدن صدها هزار نفر، آوارگی میلیون‌ها نفر و نابودی زیرساخت‌های کشور شد. تحریم‌های بین‌المللی، به ویژه «قانون سزار» که در سال ۲۰۱۹ توسط کنگره آمریکا تصویب شد، هدفش فشار بر اسد برای پذیرش خواست غرب بود. این قانون نه تنها دولت سوریه، بلکه هر شرکت یا کشوری که با آن تجارت کند را هدف قرار می‌داد، که منجر به انزوای اقتصادی کامل سوریه گردید. اقتصاد سوریه، که پیش از جنگ حدود ۶۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی داشت، به کمتر از ۱۰ میلیارد دلار سقوط کرد، با تورم افسارگسیخته و کمبود شدید مواد غذایی و سوخت.
در سال گذشته، تحولات سریع منجر به سقوط دولت اسد شد. نیروهای مخالف، تحت رهبری جبه النصره به فرماندهی جولانی، دمشق را تصرف کردند. جولانی، که زمانی رهبر شاخه القاعده در سوریه بود، با تغییر برندینگ گروه خود به یک نیروی «میانه‌رو»، توانست حمایت ضمنی غرب را جلب کند. او وعده داد که سوریه را از تروریسم پاک کند، حقوق اقلیت‌ها را رعایت کند و تحریم‌ها برداشته شود. این وعده‌ها، همراه با فشارهای لابی‌گرانی مانند ترکیه و قطر، منجر به تصمیم کنگره آمریکا برای لغو تحریم‌ها در قالب لایحه بودجه دفاعی ۲۰۲۵ گردید. ترامپ، که در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش به دنبال معاملات سریع است، این را فرصتی برای کاهش تعهدات آمریکا در خاورمیانه دید.
اما این «لغو» واقعا چه معنایی دارد؟ تحریم‌ها لغو شده‌اند، اما بدون شرط نیستند. گزارش‌های دوره‌ای به کنگره الزامی است و هرگونه نقض می‌تواند منجر به بازگشت تحریم‌ها شود. علاوه بر این، تحریم‌های جداگانه علیه افراد و نهادهای خاص، مانند رهبران سابق دولت اسد، همچنان پابرجاست. این وضعیت یادآور وعده‌های توخالی است که در گذشته دیده‌ایم.
تجزیه سوریه
اگرچه جولانی ادعا می‌کند که رفع تحریم‌ها نتیجه پیروزی ملت سوریه است، اما واقعیت این است که سوریه اکنون عملا تکه‌تکه شده و حاکمیت ملی‌اش به شدت آسیب دیده. این تجزیه، قیمت اصلی معامله با غرب و قدرت‌های منطقه‌ای است.
ابتدا، شمال شرقی سوریه تحت کنترل نیروهای کرد (SDF) قرار دارد که با حمایت مستقیم ارتش آمریکا اداره می‌شود. حدود ۹۰۰ نیروی آمریکایی در این منطقه حضور دارند، که ظاهرا برای مبارزه با داعش است، اما در عمل کنترل منابع نفتی مانند میدان‌های الرمیلان و التنک را در دست دارند. این منطقه، که حدود ۳۰ درصد خاک سوریه را تشکیل می‌دهد، عملا یک دولت خودمختار است. جولانی، برای جلب حمایت آمریکا، مجبور شده این وضعیت را بپذیرد و حتی وعده عدم حمله به کردها را داده است. اما این به معنای از دست رفتن کنترل مرکزی بر منابع اقتصادی کلیدی است. بدون این نفت، بازسازی سوریه چطور ممکن است؟
دوم، شمال سوریه در تصرف ترکیه است. ترکیه از سال ۲۰۱۶ با عملیات‌هایی مانند «سپر فرات» و «شاخه زیتون»، مناطق وسیعی مانند عفرین، الباب و رأس العین را اشغال کرده است. حدود ۱۰۰ هزار نیروی ترکیه و شبه‌نظامیان وابسته (مانند ارتش ملی سوریه) در این مناطق حضور دارند. ترکیه این اشغال را برای ایجاد «منطقه امن» علیه کردها توجیه می‌کند، اما در عمل منجر به تغییرات جمعیتی شده: صدها هزار کرد و عرب آواره شده‌اند و ترکمان‌ها و عرب‌های وفادار به ترکیه جایگزین شده‌اند. جولانی، که روابط نزدیکی با ترکیه دارد، این اشغال را به رسمیت شناخته و حتی در ازای حمایت آنکارا، از ادعای حاکمیت بر این مناطق چشم‌پوشی کرده است. این به معنای از دست رفتن مرزهای شمالی سوریه و وابستگی اقتصادی به ترکیه است.
سوم، جنوب غربی سوریه در اختیار رژیم صهیونیستی قرار دارد. بلندی‌های جولان از سال ۱۹۶۷ اشغال شده و رژیم صهیونیستی آن را ضمیمه خاک خود کرده است. اما در سال‌های اخیر، حملات رژیم صهیونیستی به سوریه شدت گرفته: از سال گذشته تاکنون، صدها حمله هوایی به اهداف در دمشق و اطراف آن انجام شده، که منجر به نابودی انبارهای تسلیحاتی، تجهیزات نظامی و زیرساخت‌ها شده است. اما این حمله‌ها به دمشق هم ادامه داشته است و رژیم صهیونیستی چندین حمله به دمشق انجام داد، با این ادعا که برای جلوگیری از انتقال سلاح به حزب‌الله است. جولانی، برای جلوگیری از درگیری مستقیم، این حملات را تحمل کرده و حتی وعده داده که سوریه را از نفوذ ایران پاک کند. نتیجه؟ تمامی توان نظامی سوریه، که پیش از جنگ شامل صدها تانک، هواپیما و سیستم‌های دفاع هوایی بود، اکنون نابود شده. ارتش سوریه عملا به یک نیروی شبه‌نظامی تبدیل شده، بدون تجهیزات پیشرفته.
این تجزیه نه تنها حاکمیت سوریه را نابود کرده، بلکه بازسازی را غیرممکن می‌سازد. وعده رفع تحریم‌ها قرار بود سرمایه‌گذاری خارجی را جذب کند، اما چه سرمایه‌گذاری‌ای در یک کشور تکه‌تکه ممکن است؟ ترکیه و قطر ممکن است در مناطق تحت کنترل خود سرمایه‌گذاری کنند، اما این به معنای تقسیم منافع اقتصادی است، نه بازسازی یکپارچه.

وعده‌های توخالی و ریسک بازگشت تحریم‌ها
جولانی در ویدیوی خود از «لغو کامل محدودیت‌ها» سخن گفت، اما این وعده‌ها چقدر واقعی هستند؟ تحریم‌ها لغو شده‌اند، اما بدون تضمین دائمی. کنگره آمریکا می‌تواند با یک گزارش منفی، آنها را بازگرداند. ترامپ، که سابقه خروج از توافقات را دارد، ممکن است تحت فشار لابی رژیم صهیونیستیی یا اگر جولانی نتواند «مبارزه با تروریسم» آنگونه که آمریکا می‌خواهد را اثبات کند، این تصمیم را لغو کند. علاوه بر این، تحریم‌های اتحادیه اروپا و سازمان ملل همچنان پابرجاست و رفع آنها نیازمند مذاکرات جداگانه است. این وضعیت، سوریه را به یک کشور وابسته تبدیل کرده: وابسته به آمریکا برای امنیت کردها، به ترکیه برای اقتصاد شمال و به رژیم صهیونیستی برای عدم درگیری مستقیم. جولانی ادعا می‌کند این «پیروزی بزرگ» است، اما برای مردم سوریه، که میلیون‌ها نفر آواره شده‌اند و اقتصادشان نابود شده، این تنها یک معامله پرهزینه است. او از «شهیدان» و «مهاجران» سخن گفت، اما آیا این تجزیه، عدالت برای آنهاست؟

مقایسه با برجام: درس‌هایی از امیدهای واهی
این وضعیت سوریه، شباهت‌های زیادی با تجربه برجام در ایران دارد. در دولت حسن روحانی، برجام در سال ۲۰۱۵ امضا شد و وعده‌هایی برای رفع تحریم‌ها، جذب سرمایه خارجی و رشد اقتصادی داده شد. روحانی و تیمش، برجام را «پیروزی دیپلماتیک» توصیف کردند و امیدهایی مانند بازگشت شرکت‌های اروپایی، افزایش صادرات نفت و بهبود معیشت مردم را مطرح کردند. برای مدتی کوتاه، تحریم‌ها کاهش یافت و صادرات نفت ایران از یک میلیون بشکه به بیش از دو میلیون رسید.
اما در نهایت، هیچ‌یک از تعهدات غرب رعایت نشد. دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ به راحتی از برجام خارج شد، تحریم‌ها را بازگرداند و حتی تحریم‌های جدیدی تحت عنوان «فشار حداکثری» اعمال کرد. اروپا، که وعده حفظ برجام را داده بود، نتوانست یا نخواست در برابر آمریکا ایستادگی کند. نتیجه؟ اقتصاد ایران ضربه شدیدی خورد، تورم افزایش یافت و امیدهای مردم به یأس تبدیل شد. روحانی در پایان دوره‌اش، با انتقادات شدید روبه‌رو بود که چرا به وعده‌های غرب اعتماد کرد بدون تضمین‌های محکم. سوریه اکنون در موقعیت مشابهی است. جولانی، مانند روحانی، به وعده‌های ترامپ اعتماد کرده، اما ترامپ همان کسی است که از برجام و ده‌ها تعهد بین‌المللی خارج شده. اگر منافع آمریکا تغییر کند مثلا اگر رژیم صهیونیستی فشار بیاورد یا اگر کردها تهدید شوند، تحریم‌ها می‌توانند بازگردند. این نشان می‌دهد که قدرت‌های غربی، تحریم‌ها را نه به عنوان ابزار عدالت، بلکه به عنوان اهرم ژئوپلیتیکی استفاده می‌کنند. در مورد سوریه، رفع تحریم‌ها ممکن است تنها برای تضعیف نفوذ ایران و روسیه باشد، نه برای کمک به مردم.

بهره سخن
رفع تحریم‌های سوریه، اگرچه ظاهرا یک پیروزی است، اما به قیمت تجزیه کشور، نابودی توان نظامی و وابستگی کامل به قدرت‌های خارجی تمام شده. جولانی ممکن است ادعا کند که این پایان «دوران رنج» است، اما برای مردم سوریه، این آغاز دوران جدیدی از عدم استقلال است. بخشی از کشور در دست آمریکا، بخشی در تصرف ترکیه و بخشی تحت تهدید رژیم صهیونیستی. حملات مداوم به دمشق و وعده‌های توخالی، نشان‌دهنده این است که این معامله، بیشتر به نفع قدرت‌های خارجی است تا سوریه.
درس از برجام و سایر توافقات دولت آمریکا روشن است: اعتماد به وعده‌های غرب بدون تضمین‌های محکم، ریسک بالایی دارد. سوریه نیاز به یک استراتژی مستقل دارد، نه وابستگی. در غیر این صورت، «دوران سازندگی» ممکن است تنها یک شعار باقی بماند.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.