آگاه: این همان عصری است که فیلسوفان سیاسی آن را «عصر پساحقیقت» نامیدهاند؛ جایی که احساسات، ترس و تلقین بر واقعیت غلبه میکنند. در این میدان، دونالد ترامپ با استفاده گسترده از این تکنیک- با توییتهای خلقالساعه، سیاستهای نمادین و جنگ روایتها- کوشید تصویر ایران و انقلابش را تحریف و تضعیف کند. اما انقلاب اسلامی، با تکیه بر عقلانیتی درونزا و ارزشی، نهتنها در برابر این هجمه ایستاد، بلکه ماهیت این دروغهای برساخته را نیز به چالش کشید. این تقابل، نهصرفا جنگ رسانهای، بلکه جنگ دو فهم متضاد از انسان، جامعه و سیاست است.
اسلحه روانی سیاستمداران پوپولیست
پساساختارگرایان و نظریهپردازان ارتباطات، پس حقیقت را نه بهعنوان یک «دروغ» صِرف، بلکه بهعنوان «نظامسازی دروغ» معرفی کردهاند. در این چارچوب، سیاستمدار تلاش نمیکند حقیقت را پنهان کند، بلکه آن را از اساس بازتعریف میکند. ترامپ، با شعار «Make America Great Again» و حملههای پیاپی به رسانههای منتقد، جهانی را ساخت که در آن آنچه من میگویم، درست است، حتی اگر اشتباه باشد. این رفتار که مبتنی بر هیجانسازی، انحراف افکار عمومی و برجستهسازی تهدیدات ساختگی است، یکی از مولفههای اصلی رویکرد ترامپ به ایران بوده است: از تصویرسازی دروغین از توانمندیهای هستهای ایران گرفته تا ادعای حمایت کامل مردم ایران از تحریمها.
در برابر این ساختارِ فریب، جمهوری اسلامی ایران مدلی متفاوت از کنش عقلانی عرضه کرده است: «عقلانیت انقلابی». این مفهوم، برخلاف عقلانیت ابزاری غربی، نهتنها ناظر به نتایج مادی، بلکه متکی بر اصول ارزشی و تحلیل بلندمدت از معادلات قدرت است. در این عقلانیت، اهداف غایی چون حفظ استقلال، کرامت انسانی و عدالت اجتماعی، در کنار حکمت عملی، محور تصمیمگیری هستند. برای مثال، در برابر فریب آمریکا برای کشاندن ایران به جنگ روانی یا میدان نظامی، ایران پاسخهای چندلایه، هدفمند و خونسردانهای داده است: از خویشتنداری حسابشده در برابر تحریکات نظامی گرفته تا مدیریت نرم دیپلماسی در دوران فشار حداکثری.
در واقع ایران نه با تبلیغات پر زرقوبرق بلکه با «حضور در میدان واقعی» حقیقت خود را اثبات کرده است. حقیقتی که از میان جنگ تحمیلی، تحریم اقتصادی، ترور نخبگان و دههها فشار رسانهای عبور کرده و هنوز پایدار ایستاده است. این حضور، خود نشان میدهد که حقیقت انقلاب، برخلاف روایت پساحقیقتی دشمن، برآمده از تجربه، ایستادگی و عقلانیت تاریخی است. زمانی که ترامپ و تیمش با پروژههایی مانند «تابستان داغ تهران» میکوشند آیندهای ساختگی از فروپاشی بسازند، ایران در میدان فناوری، بهداشت، نظامی و ژئوپلیتیک منطقهای، تصویر واقعی خود را به نمایش میگذارد.
مواجهه با پساحقیقت
یکی از اشتباهات رایج در مواجهه با پساحقیقت، تلاش برای «دفاع از حقیقت» با روشهای سنتی است. اینگونه مقابله معمولا بازنده است؛ زیرا میدان بازی را دشمن تعیین کرده است. راهکار موثر، ساختن «روایت بدیل» است. انقلاب اسلامی برای شکستدادن منطق پساحقیقت ترامپی، باید تصویر خود را از جهان و آینده ارائه دهد. نمونه موفق این کار، رسانههای رسمی ایران است که تصویری دیپلماتیک از ایران مخابره میکنند و رسانههای غیررسمی مقاومت در محور فلسطین و یمن که بدون امکانات رسانهای گسترده، روایتی مستقل و تاثیرگذار از مقاومت ساختهاند. روایتهایی که احساسات، منطق و تجربه زیسته مردم منطقه را در خود جمع کردهاند.
مهمترین ابزار شکست پساحقیقت
در نهایت، سلاح موثر در برابر نظام دروغپردازی دشمن، اعتماد درونزا است. اگر حاکمیت و مردم در یک منظومه گفتوگویی فعال و روبهتوسعه قرار داشته باشند، ابزارهای پساحقیقت کارایی خود را از دست میدهند. جامعهای که احساس کند دیده میشود، شنیده میشود و در تصمیمات کلان سهیم است، کمتر دستخوش فریبهای رسانهای و تحریکهای هیجانی خارجی خواهدشد.
خلاصه اینکه ترامپ، پساحقیقت را نه فقط بهعنوان یک تاکتیک، بلکه بهعنوان یک جهانبینی به میدان آورد؛ جهانی که در آن منطق، اخلاق و واقعیت قربانی قدرتطلبی و خودنمایی میشوند. اما انقلاب اسلامی ایران، با عقلانیت عمیق، تاریخی و معنابخش خود، در برابر این جهانبینی ایستاده و آن را به چالش کشیده است. این ایستادگی، نهتنها یک دستاورد سیاسی، بلکه نشانی از بلوغ فرهنگی و فکری نظامی است که هنوز میتواند الگویی بدیل برای جهان ارائه کند.
اگر پساحقیقت، محصول ضعف در درک انسان و معناست؛ عقلانیت انقلابی، پاسخی است برآمده از فهم حقیقت انسان و پیوند او با امر الهی، اجتماعی و تاریخی.
نظر شما